من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

جز زدن من

امروز افطار مهمون داشتیم. همه متاهل بودن جز من و بچه های ۶-۸سالشون. بعضی وقتا تیکه هایی مینداختن و فک میکردن منم مثه بچه های ۶-۸سالشونم و نمیفهمم. آآآآآآآآآآآآآآآآآآخ نگووووو 

دلم آتیش گرفت. سوختم. به روی خودم نیاوردم. خودم رو زدم به خنگی 

رفتم توی اتاقی که بچه ها داشتن بازی میکردن. دلم داشت آتیش میگرفت. تو دلم غوغا و اشک و ناله بود. دیونه شده بودم.  

تا حالا دلتون آتیش گرفته؟! سوختین؟؟! دلتون آهسته آهسته اشک ریخته؟؟!!! فریاد زدید؟؟!!! ناله کردین؟؟!! شب و روز اشک ریختین؟؟!!! 

اینا رو خیلی بدترش رو من داشتم. دلم میخواست داشته باشم و بگیرمش تو بغلم. براش اشک بریزم و بگم چقد نبودش اذیتم کرد و از ته ته ته دلم بهش بگم: دوستت دارم........... 

دوستت ندارم..................

نظرات 23 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ http://2noor.blogsky.com

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اتفاقی وبلاگت رو دیدم شاید حسی باشه که امشب دارم - همین اسم وبلاگت حس امشبم هست . دو پست آخرت رو خوندم . ببین دوستانه بهت می گم - این حست اگه پاک هست ؛ کمی صبر کن شک نکن کسی پیدا میشه که لحظات خوب زندگیت کنار اون خلق بشه .
اما اگر حست از نوع اول نیست ، با حرفات خیلی ها رو که واقعاً این دلتنگی توی وجودتشون هست ، آزار نده .
در آخر اگر به دین اعتقاد داری . الله کسی هست که باید دلتنگی ها رو قبل تر از همه به اون بگی .
موفق باشی .

علی سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ق.ظ

بعضی چیزاست که با زار زدن درست نمیشه
بعضی چیزاست که با التماس جور نمیشه
بعضی چیزاست که با خرج اعصاب وروان، ردیف نمیشه
بعضی چیزاست که باید واسش بری تو اتفاق انتظار
بعضی چیزاست که باید دنبال کارای خودت باشی تا باهات تماس بگیرن
فقط تو دسترس باش
اتاق بچه‌ها، آنتن نمیده
قاطی بزرگا باش
...
بالاخره وقتش میشه

یا علی

عمو علی آخه چرا اذیت میکنین؟!!
شما که بهتر از همه میدونین شرایط و حال و کارهایی که کردم رو!!!!!
تو اتاق انتظار؟!!!!!!
چقد ؟ تا کی؟ بازم یعنی برم سرکار و آخرش برسم به سراب؟!!

کوثر سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ق.ظ http://dokhtareshaghel.persianblog.ir/

خدا بگم چیکارشون کنه .......

تقصیر اونا نیست که کوثر جون
تقصیر دل من و شرایط گند منه
تقصیر اونیه که دلم رو شکونده و فکر نمیکنه منم بنده اشم

سحر سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ب.ظ http://paeizerangparide.blogsky.com

غمناک نبتید بود از طعن حسود ای دل

یه دختر سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ب.ظ http://100khat.blogfa.com

عجب...

سجاد سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ http://tavasool.parsiblog.com/

سلام...
تیکه پرندون و اذیت و نیش و کنایه کار خیلی بدی هست شما به بزرگواری خودتون ببخشید شون ان شاالله برای شما هم موقعیت ازدواج فراهم میشه...

سجاد سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ب.ظ http://tavasool.parsiblog.com/

ببخشید چند سالتونه و اهل کجا هستید؟البته اگه دوست نداری پاسخ نده

یه دختر سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ب.ظ http://100khat.blogfa.com

نیازی نیس بحرفی اومدنت خودش خیلی حرفه ممنون

فاطمه سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ب.ظ http://sky-line.blogsky.com/

ای خدا من هر وقت اینجا میام دلم میگیره
تو حرفای اونا رو جدی نگیر عزیزم
بیخیال شو....توکلت به خدا باشه....
یه روزی هم میرسه که تو جواب همشونو بدی

پرستو چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ق.ظ http://mehrabeeshgh.blogsky.com

salam golaam akhei elahi boow be digaraan aslan tavajoooh nakon bikhialeshooon .
upidam golam age dost dashti ye sar bia khoshal mishaaaaaam

ok

ستاره(لیلی و مجنون قرن 21) چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ http://setare6115.blogfa.com

خوشحال میشم واسم تعریف کنی.
هر وقت دوست داشتی بیا.

ok

سینا جعفری پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ق.ظ http://jafari-it.blogsky.com

سلام بانو
امیدوارم حالتون خوب باشه
ببینید تو لحظه لحظهی فکرتون چه چیزی رو دنبال می کنید.وقتی به نتیجه رسیدید برای رسیدن به اون نتیجه تلاش کنید و وقت بذارید.حالام دیر نیست .
با یه حرکت از جا بلن شید وتلاش و پشتکارو شروع کنید.

راستی یه مطلب جدید نوشتم .اومدم رسما ازتون دعوت کنم تا تشریف بیارید و مطلب منو بخونید.با سپاس فراوان.

کلبه ی تنهایی من پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ق.ظ

خدا پدرتون رو رحمت کنه
میدونم چی میگی
میدونم وقتی نباشه جای خالیش واسه همیشه احساس میشه
ولی اعصابمون رو خیلی خرد کرده
جهنم از ما بچه ها
مامان بیچارم چه گناهی کرده ...........

لیلا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ http://leilaamiri.blogsky.com/

سلام
اینایی که نوشتی سخته....تا تو این شرایط نباشی نمیتونی درک درستی ازش داشته باشی....
نمیدونم چی باید گفت و چه پیشنهادی باید ارئه داد!
فقط از خدا میخوام کمکت کنه....از منه بنده چیزی جز دعا بر نمیاد! و خداست که بر همه چیز احاطه داره! خدایا به احاطه کاملت بر همه امور قسم، خودت گره از کار کسانی که گره به کارشون و زندگیشون افتاده باز کن.الهی آمین

ملیسا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ http://www.melisayesam.blogfa.com/

نظرت خصوصی نمیشه چه جوری بذارم ؟

کسما پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ

سلام و طاعاتتون قبول حق
نگاه سبزتان دریچه ایست به زندگی دوباره ممنونم که با نگاه سبزتون به این کمترین زندگی دوباره می بخشید!

سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

"نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی"

غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی

دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی

نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد

دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟

از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!

از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی

به طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو

همه شب رام رامی گفت و من الله اللهی

هلال نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی

اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی

اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها

یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی

دوست خوبم فقط تو نیستی که برای نداشته هات اشک میریزی......
موفق باشی

ناصر پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://naser-mahdi.blogfa.com/

هروقت جواب تمام سوالاتمو دادی منم درست جواب میدم

کدوم سوالا؟؟؟؟؟!!!

سجاد پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://tavasool.parsiblog.com/

سلام...

[گل][گل][گل]

??????????!!!!!!!!!!

وحید شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ

والله ازدواج و شوهر همچین هم آش دهن سوزی نیست!!!!

هر جور راحتی
ولی هم مردا به زنا نیاز دارن و هم مردا به زنا
این یه واقعیته غیر قابل انکاره که خدا آفریدتش

حاج علی شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://s-minimal.blogsky.com

بابا بی خیال!!!
اصلا ما توی مرامنامه مون اصل رو بر مجردی گذاشتیم؛شما ناراحتی واسه مجرد بودنت!!!

البته مشکل اینطوری حل نمیشه ها!!!!شما اصلا توی گروه متاهل ها چی کار می کنی؟؟؟خب واسه همینه که احساس تنهایی میکنی دیگه!!!باید بری توی گروه مجرد ها،دور هم میگید،می خندید،زندگی میکنید!!!
البته کلا تنهایی خیلی چیز فاجعه ایه!!
به قول حضرت سیاوش که می فرماید :
چه دردیست در میان جمع بودن،ولی در گوشه ای تنها نشستن!!

بله......

وحید یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ

خب اینم یکی از مشکلات دین یا جامعه ی ماست که تنها راه برطرف کردن نیاز جنسی و عاطفی؛ فقط ازدواجه!!!

نه تو رو خدا
میخوای چطوری باشه؟!!!!!!!!!!!

وحید سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ق.ظ

مث همه دنیا بشه خب
یعنی عقل ما از عقل بقیه مردم دنیا بیشتره؟!!!

؟؟؟؟؟؟؟؟
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بهرام پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ق.ظ

سلام
من تازه با وبلاگتون آشنا شدم به نظر من نسبت به آینده بدبین بودن هم زیاد خوب نیست ؛ از این به بعد هر روز به وبلاگتون سر میزنم ؛

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد