من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

گلشیفته

متعصب نیستم ولی طرفدار عقل و انسانیتم 

اگر برهنگی افتخار یا جسارت بود پس حیوانات چقدر با افتخار و با حسارت اند که برهنه میگردند !!!

تمایز انسان و حیوان عقل اوست. حیوان نمیفهمد ارزش و غیر ارزش رو 

چاره ای جز راه و زندگی که دارد ندارد 

اگر قضیه اعتراض بود چرا خود را بی ارزش کنیم و به حیوانیت برسانیم؟! 

مگر انسان نیستیم؟! 

مگر عقل نداریم؟! مگر تمایز ارزش و غیر ارزش را نمیدانیم؟! 

اگر بحث اعتراض است. چه بهتر و منطقی تر و قابل قبول تر که من با عقل و درایت خود با آن مبارزه کنم؟!! 

با قلم فرهنگی 

با رفتار فرهنگی 

با بحث و گفتمان 

گاهی نمیدانیم ارزش را و بی ارزش میکنیم خود را 

اگر یک انسان غربی هر طور لباس میپوشد برای ندانستن است و گاهی در همان ناف غرب انسان هایی را میبینیم که پایبند هستند به مرزهای پوشش خود 

و چه جالب است ما در ناف اسلام نمیدانیم این مرزها را 

و چه جالب است توجیه ما برای اشتباه شدن فرهنگ اسلامی و ایرانی را با اشتباهات را و برای کنار گذاشتن قدرت تعقل خود بر ضد گروهی در میای ایم 

ای انسان غربی و شرقی تمایز تو با حیوانات عقل توست. چه خوب که به ارزش و غیر ارزش بیندیشیم!!! 

 


دوستان پست پایین رو هم بخوانید. ممنون

من و آقاهه و مشاور

دیشب وقت مشاور داشتیم. ساعت ۸ شب. یه مشاور معروف و بیزی. رفتیم و ۱ ساعت و ۴۵ دقیقه تو مطبش بودیم 

از بس فک زدیم و آخرش هم ساعت ۱۱ شب رسیدم خونه. 

آخرش از مطب که برگشیم بیرون آقاهه برگشته به من میگه دکتر آدم متشخصی بوداااا  

نابغه اس بچه ام ولش کنین. 

خلاصه بهتون بگم و اینکه جناب دکتر نکته های مختلف رو بیان کرد و تو نصفی اش یه قول دکتر شباهت داشتیم و تو بعضی قسمت هاش یا هنوز روش فکر نکرده بودیم یا درس و حسابی فک نکرده بودیم. آخرش دکتر گفت برید روی اون این قضایا فک کنین و بعدش اگه بین تون حل شد و تصمیم گرفتید دوباره بیاین پیشم تا تست نهایی رو بگیرم. 

راستی وسطش آقاهه برگشته به دکتر میگه: آقای دکتر اینطوری نگین شاید بهش تلقین بشه و فردا جواب رد بهم بده 

و دکتره  

خلاصه نکته های قابل فکر کردن این هاست و مینویسم تا مشورت بهم بدین: 

اول اینکه جناب آقاهه خیلی تصمیمش یکیه و روی حرف خودش. ولی من خیلی منعطفم و اگه با دو جناح مخالف سر کار داشته باشم. حرف دو طرف رو میشنوم و منطقی تره رو قبول میکنم و گاهی به هر دو طرف حق میدم ولی جناب آقاهه همیشه ازیناس که یه جناح رو انتخاب میکنه 

البته حالا شاید اگه بشینی و باهاش منطقی حرفید نظرش عوض بشه که این قسمت رو نمیدونم 

دوم اینکه خیلی برام مهمه و لجم میگیره که این نظر رو داره و هر چی باهاش بحث میکنم. نظرش بر نمیگرده. این که من میگم نمیخوام برم سر کار و نباید برای تو هم مهم باشه که من برم یا نه ولی این آقاهه صریحا نمیگه باید بری سر کار ولی غیر مستقیم میخواد که من برم و کمک خرجش باشم و میگه اگه بری سر کار من توی کار خونه کمکت میکنم و اینکه فک میکنم روی پول و در آمد من حساب میکنه و بهش میگم تو اصلا نباید روی درآمد من حساب کنی. میگه من حساب نمیکنم و حتی اگه بخواد سر کار به یکی ۳۰۰-۴۰۰تومن بدن خب همون نره سر کار بهتره. هم خسته میشه و هم پولی نمیگیره. این قضیه بین مون هنوز جای بحث داره 

سوم اینکه نمیدونم سر قضیه خاصی فکرش اینطوری شده یا واقعا نظر شخصی اش هست: اینکه یهو جلو دکتره برگشت گفت من دلم میخواد برام اهمیت قائل شه و غذا رو نسوزونه و خراب نکنه و... 

من  

دکتر هم بهش تیکه انداخت و گفت انگار فراموشی هم داری که من اولش گفتم این کارا وظیفه زن نیست و خودت هم قبول کردی 

وقتی از پیش دکتر برگشتیم بهش میگم این حرفت یعنی چی؟!  

میگه من میخوام برام ارزش قائل باشی که چی میخورم و اینکه برات مهم باشه غذات خوب باشه و یکی رو داشتیم که اصلا براش مهم نبوده شوهر و بچه هاش چی میخورن و اصلا بفکر نبوده 

و من 

و مهم تر اینکه در جمع زیاد و هنگام ارائه و حرف زدن بین غریبه ها استرس و اضطراب داره البته زیاد عقب نمیکشه ولی این حس رو داره دیگه

.... 

فک کنم نظر شمام راجب بهش برگشت 

خلاصه کمک بدین چه کنم؟! 

قسمت های مربوط به خودم و تصمیم گیری ام رو نگفتم: مثلا اینکه اگه بخواد کلا اقامت دائم بگیره و از ایران بریم و اینکه شاید چون خانوادش شهرستانن بخوایم یا بخواین یه هفته یا ما مهمون باشیم اونجا و یا اونا مهمون باشن تهران و من سختم هست یا نه

جیک جیک

واقعا این عنوان نوشتنم دردسره هاااا. خب عنوان ندارم. 

جدیدا عاشق این آهنگه شدم و اولین بارم پرستو وبلاگ محراب عشق گذاشته بود و من عاشقش شدم. میذارمش ادامه مطلب 

چند وقته ننوشتم و شاکی شدن دوستام 

اول اینکه قراره کارم عوض شه و ظاهرا بهتر شه ولی هنوز نرفتم توش تا بگم چطوریه. خدایا یه اصاب مصاب درس و حسابی بده واسه زندگی و... 

دوم اینکه یه ماه دیگه کنکوره و من فقط از کنکور استرسش رو گرفتم 

سوم اینکه درگیرم. درگیر انتخاب. نمیدونم چه باید بکنم. نمیدونم راهی که میرم درسته یا نه. خوشم میاد تو این اوضاع سخت همه واسه من کلاس گذاشتن و بهم همفکری نمیدن  

البته یه جورایی مخالفن هاااا

ولشون کن 

خودم میرم جلو 

نیس تمام زندگی ام اونا بودن که حالا باشن 

بعدشم اگه تصمیمم جدی شد خودم پای همه بدی و خوبی اش و مدیریتش میایستم. 

فعلا بذار ببینیم به کجا میرسیم 

بچه بدی نیس ولی خب یه ایرادایی هم داره دیگه 

بعدشم ترس اینکه نکنه من بدی هاش رو نبینم و بعدا خراب شه رو سرم 

بابا بخدا من اینقد تو زندگی سختی کشیدم که حوصله دردسر جدید و مدل جدید رو ندارم 

نمیخوام از کسی که یه عمر منتظرش بودم ضربه بخورم 

به قول بعضی ها : ازدواج نکردن بهتر از ازدواج ناموفق 

این حرف مخصوصا برای منی که خیلی تنهایی و سختی کشیدمُ بیشتر صدق میکنه 

حالا اجازه بدین ما سوت زنان با این یارو بریم جلو  و ببینیم نتیجه چه خواهد شد  

راستی راستی... 

آقا ما کمبود محبت و توجه و عقده ای!!!  اینم که بهم توجه میکنه و سر پوشیده لاو میترکونه من دیگه کلی ....    

بی هدباااااااااا. به خودتون بخندین 

ادامه مطلب ...

کنکور نخوانده

حدود یه ماه دیگه کنکوره و منم اینقد کارم زیاد بوده نتونستم بخونم. اگه نمیرفتم سر کار میتونستم امسال یه جای توپ قبول شم. چون پارسال هم یه نمه خونده بودم. ولی نمیخوام بهش فک کنم چون من همیشه پای کارام چه اشتباه و چه درست میاستم. یه نمه فقط جزوه هامو نگاه کردم. بنظرتون میشه با این وضع و رشته سخت و پر داوطلب ما چیزی شد؟!!!

نوستالژیک

سلام دوستام 

امروز تو وب میچرخیدم. یهو فیلمهای کلاه قرمزی رو پیدا کردم. آخ که چقد نوستالژیک بود. یه حس پاک و شادی کودکی و عالم ساده کودکی افتادم. خیلی خوب بود. دقیقا این حس موقع پخش برنامه بچه های دیروز هم بهم دست میده. 

فیلم  اش رو گذاشتم تا این حس به شما هم دست بده. 

برید حالش رو ببرید 

با شکسته بال که باشید هر روز میبرمتون یه جای متفاوت دوستام 

یادمه اوچکولو که بودم واسه تولدم بابام یه سر مدادی کلاه قرمزی خریده بوده. وای که چقد خوشجال شدم. نازی.

دهمین سالگرد ازدواج

آخی آخی...

ده سال پیر شدیم.

فک کن.

میخواستم اینجا براشون مراسم کامل بگیرم اما یهویی با نظر قبلی شهرزاد برای پست پایین یهو دلم گرفت.

یاه یاه

اصلا یادم رفت بگم دهمین سالگرد ازدواج کی هست؟!

خواهرم

همون کنجکاوه که میاد اینجا

من که نمیخواستم بیاد اینجا چون زیاد چرندیات مینویسم ولی اون بی اجازه سرش رو انداخت پایین و اومد تو

بابا یه یا الله ای چیزی...

بهر حال دهمین سالگرد ازدواج دو کلاغ عاشق رو تبریک میگم مادر جان

به پا هم پیر شی تپلی

گفتم تپلی که عین فحش میمونه براش تا لجش بگیره

هه هه

حالا فک کن من اینجا تبریک بگم و بعد اشتباه یادم مونده باشه

پیریه و کم حافظگی دیگه

شما به بزرگی خودت ببخش

مجردی

عجب عالمی  داره این دوران مجردی 

اگه مجرد نبودی: 

میخواستی وقتی آهنگ دپ گوش میدادی. میخواستی واسه چی گریه کنی؟!  

وقتی بارون میاد. زیر بارون به چه فکری راه بری و دعا کنی؟! Smiley

وقتی دلت گرفت. میخواستی برای چی به جون خدا غر بزنی؟! 

چه بهانه ای میتونس تا این همه باعث شه. صبح تا شب با خدا حرف بزنی؟!  

و به چه بهانه ای معنویتت تا این حد بالا بره؟! 

کی میتونستی تا شب و نصفه شب تو خیابونا بدون هیچ دغدغه ای. آزاد و با آرامش و قدم زنان راه بری؟! 

کی میتونی از ته دل و رهاااااااا قهقه بخندی؟! 

(خدایی کدوم متاهل رو دیدین از ته دل قهقه خنده بزنه؟!) 

کی حوصله داره یه مرد گنده رو تحمل کنه؟!! 

و بعدشم یه بچه دماغ آویزون هی به پر و پات بپیچه و نق بزنه و مجبور باشی ۲۴ ساعته حرفای مزخرفش رو تحمل کنی؟! connie_feedbaby.gif

و در آخر چه چیز میتونس براتون هیجان انگیز تر ازین باشه که مرد تو کی هست؟! 

چه شکلیه؟! چی کاره اس؟! 

عروسیتون کی و کجا و چطوریه؟!! 


 

توضیح نوشت: کسایی که با وبم آشنان میدونن که این آپم مزخرفی بیش نیس. فقط باب  دری بری گفتنه و از ته دل بهشون اعتقاد ندارم

آپ بی آپ

دوستام میام. میام. مژده مژده

احتمالا امشب اینترنتم وصل بشه و یه آپ هم تو ذهنمه که میام و مینوسم از عالم مجردی



اینترنتم خونه قطعه. آخه 6 ماه شارژش تموم شده و باید پول بریزم منم نه حوصله دارم و نه وقتش رو.

بعدشم میخوام یه کم ترک کنم وب گردی روووووووو

اینترنت شرکت هم هست ولی بعضی وقتا قطعه . حتی اگه وصلم باشه اینقد کار دارم نمیرسم

با اینکه 4ماههه اومدم اینجا ولی کلی اطلاعاتم در مورد کار خودشون بیشتره و هی باید خرابکاری هاشون رو درست کنم و حرص بخورم.

خلاصه اینکه ببخشید نیستم

اینترنت دار شدم خبرتون میکنم. فعلا با بای