من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

دعای امسال من

خدایا به همه یه دل قرص بده. حتی اگه تو زندگیشون سختی دارن. خدایا من از خودم گذشتم و هیچی نیست که ازت بخوام. فقط ازت میخوام که هوای مردم رو داشته باشی. خدایا نمیگم همه خوش باشن چون شاید نمیشه که همه خوش باشن ولی حداقل دلشون رو محکم کن به خودت تا آرومتر کن. خدایا بهشون صبر بده./. خدایا مدت نا خوش بودنش رو هم میتونی کم کن. مرس خداااااااااااااا. راستی خدا دعاهام رو در حق خودم نادیده گر فتی به هر دلیلی ولی تو رو خدا دعاهام رو در حق مردم نادیده نگیر

شروع نوشتنم

.باز شروع کردم به نوشتن نه اینجا. توی صندوقچه نوشته های سکرت خودم. نوشته هایی که بیشتر بوی ادبی میده. نوشتم از دلی که گذشت از دردهاش. نوشتم از حرفهای دلی که از خواسته هاش گذشت .................................. یه فایل توی سیستمم دارم با پسورد که کلی نوشته های دلم توشه. دوست دارم وقتی ازین دنیا رفتم فقط خوانده بشه. اگرم خونده نشد. مهم نیس. مهم اینه که من حرفامو نوشتم. شاید بشه از بعضی هاشون شعر ساخت. شایدم بشه یه کتاب که اشکاتون رو در بیار :) بوس به همه آدمکها ...........................................................................

ویدیو دست سازم رو دانلود کنین

در حسرتش بمان

امروز اون یارو رو دیدم همون همکاری که یه زمان به اسم آقاهه اینجا راجبش نوشتم. داش میرفت شهرشون و تعطیلات عید تا بعد 13. تو راهرو بود و داش با بقیه خدا فظی میکرد تا من رو دید به طرز خاصی برگشت طرفم و میخواس شروع کنه به حرف زدن که من با سردی تمام یه سلام خشک بهش کردم و راهم رو کشیدم و رفتم. میخواست حرف بزنه و خدافظی درس بکنه ولی گفتم توی دلم که تو اینقد بی لیاقتی که حتی عرضه نداری و اجتماعی نیستی که با اینکه من راهم رو کج کردم باز خدافظی اش رو بکنه تو دلم گفتم من و نگاه من اونقد با ارزش تر از اینه که به تو نگاه کنم تو لیاقتش رو نداشتی

این روزها..

این روزها خبر نامزدی یا عقد یا عروسی خیلی ها رو شنیدم و شیرینی هاشون رو خوردم. خیلییییی از دوستام. نمیخوام حرفی بزنم. نمیخوام حتی دلم صداش در بیاد که چرا منی که از همه حساس تر بودم و بیشتر به این شرایط نیاز داشتم این شد سرنوشتم. 

نمیخوام حرف بزنم. حتی جلوی حرفای دلم رو هم میگیرم 

ایشالاااااااا همه خوب باشن

........................... 

 حرفام به دل خودم:

سلام دل خوچمل خودم 

تو فقط مال خودمی 

میدونی تو چقد بزرگی 

خیلییییییی 

کسی تو رو نمیفهمه چون بزرگی 

چون درد کشیدی و خوب و مهربون موندی 

دوستت دارم دلم 

تا حالا کسی بهت این حرفا رو نزده ولی میزنم 

دوستت دارم عزیزم 

یه آهنگه هست مال قلب یخی که میگه: 

دل من خیلی صبوره. صبور.......ه 

دوستت دارم دل صبور و بزرگ خودم

خدا کجاس؟!!

خدایا....

خدایا....

هستی؟؟ میدونم هستی ولی جواب من رو نمیدی

همه میگن صبر داشته باش. همه میگن از حضرت زینب یاد بگیر ولی یکی نیس بهشون بگه درسته حضرت زینب خیلی آدم بزرگ و با صبری بوده ولی خب اونم یه پشتوانه داشته

یه خانواده واحد و یه محبت و یه پدر و برادر و...

آخه با انصافا تو رو خدا اینقده مردم رو سر خورده نکنین

میدونین روزی چن نفر توی موقعیت های سخت تر از حضرت زینب و... بودن؟؟؟!!!

و شاید یکیشون هم من.

میدونین من روزی چن بار حسرت نداشته هام رو میخورم و فقط به جون خودم و خدا غر میزنم و به کسی نمیگم

اگرم اینجا میگم واسه تخیلیه احساساتیه

اگه بدت میاد اصلا نیاین وبم. مجبورتون که نکردم

میدونین روزی چن بار با دیدن هر پدر و دختری دلم میریزه

میدونین....

خیلی چیزا هست که نمیدونین

خیلی چیزا

خدایا تو هستی؟؟ کوشی تو؟؟

کجایی که پشتم وایستی و بزنی توی دهن همه اونا که هی حرف هایی از روی شکم سیری میزنن

خدایاااااااااا نمیخوای پشتم در بیای؟؟؟!

آخه من که جز تو کسی رو ندارم..........

....

دلم گرفته آسمان 

هوای گریه دارم 

.... 

بدترین روزها

این چند روزه دارم مثل همیشه بدترین روزهای زندگی ام رو میگذرونم 

خیلی بهم ریختم 

خسته ام از ادامه راهی که خسته کننده اس 

خسته ام از تکرار ها 

خسته ام از ندیدن های خدا 

دیروز سر نماز قسمت ایاک نعبد و ایاک نستعین نمازم رفت رو هوا 

میدونین چرا؟!! 

چون گریه امونم نداد و گفتم تا کی بپرستم خدایی رو که من رو نمیبینه!!!!! 

خدایا حرفی ندارم فعلا باهات

ای قوم به حج رفته کجایید. کجایید؟؟!!

ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید؟!!

معشوق همین جاست، بیایید، بیایید

(اگه میخونین با دقت بخونین و کامل. پیش داوری ممنوع)

سلام دوستام

یه موضوعی همیشه تو فکرمه و امروز با رفتن به وب یکی از دوستان که خدا رو شکر زندگی خوبی داره و دیدم اونجا همه واسش آرزوی خوشبختی و ازین حرفا میکنن، بیشتر دلم گرف. نه از روی حسرت چون درسته منم شاید یه مشکل کوچیک داشته باشم که اونم بی مردی ام هست اما منم خیلیییییی چیزا دارم و خدا رو شکر. الان شب عید نزدیکه و صدها شب دیگه مثل امشب بعضی ها هستند اینقد مشکل دارن که حتی بغض هم جواب دردشون رو نمیده.

بعضی ها هستن توی خانواده هایی زندگی میکنن (چه عرض کنم، خانواده نه جهنم) که آرامش ندارن و شب و روزشون اشک و دعوا و حسرته.

بعضی ها مریض اند و هر ثانیه و هر روز درد دارن و از درد زیاد خسته شدن و توان حتی فکر کردن رو ندارن.

خانواده هایی که عزیزشون مریضه و داره جلو چشماشون از بین میره و باید یاد بگیرن که از تیکه از قلبشون بگذرن. پدری که فرزندش رو میبینه و کاری از دستش بر نمیاد. مادری که بچه اش رو با عشق و خون دل و زیر بال خودش بزرگ کرده و حالا شاهده آب شدن زندگی اشه

اون انسانی که نقص عضو داره و مشکل جسمی و یا حتی عقلی. (تو رو خدا این قشر رو با نگاه دلسوز و عجیب نگاه نکنین. نگاهتون رو درس کنین. اون عزیزام مثل شمام فقط موقع بدنیا اومدن اتفاقی و یا از روی قسمت، مشکل دار شدن.)

اون پدری که شبا وقتی همه خوابن یا داره جون میکنه بیرون خونه یا با بالشش رو مهمون اشک های هر شبش میکنه. گرسنگی و حسرت بچه و خانوادش رو میبینه ولی.... تباه شدن دوره پر نشاط بچه هاش رو میبینه ولی....

اون مادری که حتی همون پدر رو بچه هاش ندارن و خودش باید جای اون پدر باشه و با وضعی بدتر از اون مرد ندار، باید زجر بکشه (صبح تا شب باید حمالی آدم های پر فیس رو بکنه تا چندر غاز بذارن کف دستش و شب باید وصله های لباس بچه هاش رو بگیره)

اون بچه کوچیکی که همون پدر و مادری رو نداره و حتی پست ترین نقطه زندگی ما، رویای تو خواب اونه

بی پول، بی خانه، بدتر از همه بدون هیچ حامی و پدر و مادری

و حالا ما....

دور هم جمع شدیم و بهم هی به به و چه چه میگیم

پا روی پا انداختیم و حتی بهشون فکر نمیکنیم، دعا براشون نمیکنیم، چه برسه کمکی

فقط دور خودمون میچرخیم

کاش معنی شعر اول من رو بهتر بفهمید

من خودم تنها کاری که از دستم بر میاد از بغل هرکی رد میشم فقط دعا میکنم خوش باشن. آرامش داشته باشن. خدایا به اونا طاقتی بده که دوام بیارن زیر بار آزمایش های سخت دنیا. دلشون قوی و شاد باشه هر چند نقص ها و مشکلاتی وجود داره

این شعر هم برای خاتمه موضوع

لالا لا لا نخواب دنیا خسیسه

واسه کمتر کسی خوب مینویسه

یکی لب هاش همیشه پر ز خنده

یکی چشماش تو خواب هم خیسه خیسه

 

دوس دارین بیاین قسمت ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

هوای پرواز!!!

دلم بی تابه

نمیدونم بی تاب چی؟!

فقط مثل مرغ پر کنده به این سو و آن سو میزند

درون قفس تنم جا نمی شود

میخواهد پرواز کند

تا اوج آسمان

آنجا که تنهاست و به خدا نزدیک

آنجا که دنیا را به اندازه نوک سوزن میبیند

تحمل دنیا و متعلقاتش برایش سخت شده 

 

اول بگم که لطفا جبهه نگیرید. اگه شوهرهای شما خوبن، مردای اون دوره بودن و پسرای مجرد دوره ما همشون حتی عالی ترینشون بی لیاقتن و دو ریال هم نمی ارزن

یه چند وقته به این نتیجه رسیدم که هیچ مردی لیاقت من رو نداره

باور کنین

همه مردا یه چیزیشون میشنگه

عمرا اگه یه مرد رو پیدا کنی که همه چی تموم باشه

بشه بهش اعتماد کرد و لایق عشق من که هیچ، لایق دوست داشتن هم نیست

عمرا اگه مردی رو پیدا کنی که دوستت داشته باشه و از جون و دل برای زنش مایه بذاره

آرامش

ازون جا که هم دلمون گرفته و هم بی تاب نداشتن آرامش و هم اصلا اصلا قصد ازدواج ندارم

تصمیم گرفتم هر وقت دلم گرفت و بی تاب شدم یه نمازی هست که چن وقت پیش خوندم و خیلی ناخواسته بهم آرامش داد. از روی اسمش هم مشخصه که چیه .

کن فیکون : حال آدم رو کن فیکون و دگرگون میکنه

سر اون قضیه که برام پیش اومد به این جا رسیدم که دیگه از ازدواج گذاشتم و فقط آرامشی که ندارم رو از خدا میخوام.

توی ادامه مطلب نوع نماز رو نوشتم که اگه خواستین بخونین و دعا کنین حسم بکشه قبل از بی تاب شدنم این رو بخونم.

ادامه مطلب ...

....

دلم گرفته 

بسی..... 

در سکوت و دلگیری غوطه ورم 

نمیتونم و نمیخوام به چیزی فک کنم 

به خودم. به خدا. به شما قول دادم  

خسته ام از دلگیری هام 

مینویسم تا باز یاد آوری شه و قوت قلب بگیرم : 

من خیلی چیزا دارم 

هیچ چیز کم ندارم 

واقعا دارم میگم 

تن سالم. عقل سالم. روح تقریبا سالم  

خانواده خوب. امکانات مالی کافی طوری که هیچ وقت بی پول نبودم برای خرید چیزی 

تحصیلات تقریبا خوب و بهتر ازون که شرمنده مدرکم نیستم بخاطر بی سوادی مفرط 

کارمم تقریبا بگم خیلی خوبه و حتی حقوقش (ولی این مورد یعنی کار و درآمدم برام اصلا مهم نیست یعنی زیاد دنبال کار و پول نیستم. زیاد چیزی ازش نمیگم) 

دوستای خوب و مهربون و سالم و عاقل 

یه مشاور خیلی خوب که دو-سه ساله میشناسمش و بطور خیلی خاصی حرفاش برام سنده 

و همه جوره حواسش به من و راهم هست 

تنها و تنها نقص من تو زندگی ام نداشتن یه مرده که هیچ وقت وجودشون رو درک نکردم 

همین 

همین خار شده و رفتن توی چشم و قلب و پام 

......... 

 

 


 

تشکر نوشت: جا داره ازون آقای مشاورم که این چند ساله بی هیچ ادعا و حتی مادی. این همه اذیت اش کردم و هی نالیدم و اون هی قوت قلب داد. گاهی دعوام کرد شدید و گاهی تشویق 

خدایا این آدم های اینطوریت رو به خصوص عموی من رو نگه داره و همچین قشنگ راه زندگی رو براشون باز کن. بهشون سلامتی روحی و جسمی بده. خلاصه خداجون همه جوره هواشون رو داشته باش.  

عمو میدونم زحمت شما رو نمیشه با این چیزا بیان کرد. بهر حال ببخشید.

 

الکی نوشت: خدیا دلگرمم به شادی بنده هات. خدایا اونا شاد باشن. به درک که دل ما میگیره و بهونه میگیره