من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

بهم ریختم

بهم ریختم

شدید

احساس میکنم چیزی از روحم باقی نمونده. فقط یه جسمم. یه مرده متحرک. یه مرده ای سعی میکنه خودش رو بزنه به کوچه علی چپ. نمیدونم چی بگم. خدا رو دوست ندارم. اصلا

خیلی بی مرام بود

خیلی


 توی این مدت که وبلاگم رو زدم. خیلی اتفاقا افتاد. و فقط من بودم این وسط که حالم بهتر که نشد هیچ. بدتر هم شد. خیلی از خدا شاکی ام. خدایی که من و دردم رو میدونس و هیچ کاری نکرد. ازش شاکی ام چون فقط اونه که میدونه خیلیییییییییییی حالم بده و میدونه بدترین درد رو دارم. توی این مدت دوستای مجازیم اتفاقای خوبی براشون افتاده. اول اینکه حسنا بانو و ضعیفه مزدوج شدن. یکی از آقایون هم ازدواج کرد و وبش رو جمع کرد. آقای باشماغ نوه دار شد. خانوم متاهلانه هم نی نی دار شد. مهسای تنها هم که یه سری مشکلات داره. ولی بهر حال دلش به یکی خوشه.

دوستای واقعی ام هم خیلییییییی هاشون مزدوج شدن. حتی اونا که قصد ازدواج نداشتن. یکیشون هم نی نی دار شد. ایشالا همههههههههههههه خوش باشن. ایشالا هیچ کس درد من رو نفهمه. خدایا مراقبشون باش.

شاید دیگه ننویسم. کلا ازین محیط ببرم.

میرم بمیرم

با بای دوستام


نظرات 17 + ارسال نظر
eli... جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:16 ق.ظ http://eshghemamnoo-1380.blogsky.com/

سلام این پست رو که خوندم خیلی دلم گرفت میدونم خسته شدی... هیچ امیدی نداری ... ولی اینکه بخوای همه چیزو تو خودت بریزی و دم نزنی داغونتر میشی

بیا اینجا حرفای دلتو بگو ... داد بزن ... شکایت کن ... حتی از خدا هم گله کن...
اینجوری سبک تر میشی

میدونی که خوب میتونم درکت کنم ... با خودت اینکارو نکن

الی جوووون جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.aigol.blogfa.com

سلاامممممممممممم دوست جونی .خوبی؟؟؟؟؟
دعا میکنم خیلی خیلی زووووووووووود مشکلت حل بشه اینو از صمیم قلبم آرزو کردم ایشالله ک جواب میده آخه من با خدا جونم تازه آشتی کردیم الان ب حرفام گوش میده.گلم تو بدترین شرایطم هیچ وقت نا امید نشو خدا جونم همه چیزو با حکمت انجام میده من خیلی خیلی مشکل داشتم و تو بدترین شرایطا زندگی کردم با اینکه کوچیک بودم گلکم هیچ وقت ناامید نباش و شاکر باش اون خووووشگل من خدا جوئنم مهربونه و حتما حاتما بعد هر سختی ی آسونی هس مطمئن باش
برات بهترین هایی ک خدا جونم واست در نظر گرفته آرزو میکنم قربانت الی جون خنگه

dg جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ب.ظ

khoda komaket kone

سمیرا جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ب.ظ

عزیز من این مشکلی ک شما داری گریبانگیر خیلی هاست. وقتی انقد در موردش فک میکنی فقط خودت بیشتر اذیت میشی .. بعدشم سن و سال شما اونقدری نیست ک بخواین این همه ب زمین و زمان بابت این موضوع بد بگین. خیلی از شما بزرگتراشم هنوز کسی تو زندگیشون نیست و تنهای تنهان. خودتو بسپار ب خدا بهش بگو خدایا من بهت نمیگم اینو میخوام اونو میخوام باهاش یه معامله کن بهش بگو راضیم ب رضای تو هر چی واسم آوردی ممنونم اونوقت میبینی خدا بهترین مصلحتاشو واست در نظر میگیره.. راستی انقدم عجول نباشین یه اسمس واسم اومد ک جالب بود میگه باغبان حتی اگه باغشو پرمیوه هم کنه غیر فصل خودش بار نمیده. پس انقد احساس ناراحتی نکن تو چه بخوای چه خوای زندگی میگذره نذار واست تلخ بگذره. صبر کنین یه روزی میرسه ک بابت همه ی این روزاتون میخندین... صبر کنین صبر صبر و فقط صبر. خدا صابرین و دوست داره.

یه ضعیفه جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ب.ظ

شاید در اشتباه باشی که برای همه ی اینایی که گفتی همه چی رو به را شده
یه خورده بگم ..
همین متاهلانه ی خودمون
این جا دور از شوهرش بچه دار شده
نیاز داره که شوهرش لحظه لحظه با اون باشه
ولی کجاس اون ور آب ...
می دونی تو که حالا نداری ولی متاهلانه که شوهر داره و اون در کنارش نیست چن برابر سخت تره ...
قبول کن حرفمو
و بعدش من مگه تو از من خبر داری ..نه نداری ؟ از منم هیچی نمی دونی
من در مورد خودم و متاهلانه گفتم چون از خودمون یه چیزایی می دونستم
خواهر نازنین من همیشه نباید به ظاهر قضایا نگاه کرد
اصل بطن مساله س
اون متاهلانه که خیلی دلم براش می سوزه چون درکش می کنم ..اون الان بیش از پیش به آقاش نیاز داره که باشه ولی اون نیست ...خیلی سخته
و من حتی
بگذریم
من که سر همه ی نمازام برات دعا می کنم
خدا بزرگ تر از این حرفاست
ان شالله به امید خودش درس می شه
ان شالله مشکلات من هم حل بشن ..تا بشه همونی که تو میگی
عاشقتم ..بوس

مهسای تنها شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:17 ق.ظ

وای آبجییییییی الهی بمیرم من
تو رو خدا غصه نخور بلاخره یه روز م روز تو میشه گلم
رفتم اون یکی وب اون زدی حذف کردی؟
چررررررراااااااااااااااااااااا
از اون شبی که بهت اس دادم و جوابت خیلی غمگینانه بود گلی نگرانتم
هر جا باشی فراموش نمیشی چه بیای وبت چه نیای
ولی ازت میخوام ترکمون نکنی
برای ما همه عزیزی فدات شم
منم مثه تو همیشه از اینکه میبینم دوستام خوشبختن و خوبن خوشحال میشم و همین خوش بودن اون یه دنیا برام ارزش داره.

حسنا بانو شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ب.ظ http://hosnabanoo.blogfa.com

نه من دلم واست تنگ میشه...

رضا شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:30 ب.ظ http://pastou.blogsky.com

انسان ها ضعیف همیشه صحنه را ترک کردند و همیشه ضعیف باقی ماندند
شانس(در های رحمت) همیشه به روی انسان های نا امید بستست

ناشناس شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:29 ب.ظ

دوم عید سپیده به همراه مادر و نامزدش و خاله اش رفتن تا در مراسم حنا بندان خواهرش شرکت کنه 20 کیلومتر مونده به مقصد نمیدونم راننده که مادر سپیده بود می خواست سبقت بگیره و یا احتمالا دست اندازی را رد کنه که شاخ به شاخ یک پراید شد
سپیده و خاله در دم فوت کردند نامزد سپیده به کما رفت وسه بعدش هم فوت کرد حال مادر سپیده بعد از چند روز خوب شد
شب جمعه دوم رو قبر سپیده لباس عروسیش و هنچنین لباس دامادی نامزدش و حلقه های ازدواجشون و کارت دعوت ازدواجشون که روش تاریخ 28/01/1391 نقش بسته بود قرار داشت

♥♥پَرَســـ2ـــ♥♥ شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:57 ب.ظ http://mehrabeeshgh.blogsky.com

همهـ خوشبختـ بآشن خوبـ چرآ تو میری؟؟ مگهــ بری چیزی عوض میشه ؟؟

مشتبا شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ب.ظ

خواهر عزیزم سلام
از نظر فلاسفه فاعلیت حق تعالی مطلقه و فیضش هم دائمیه یعنی حتی یک لحظه نمی توان در فیض حق توقف فرض کرد. حال سوال من از شما این است که آیا ممکن چیز مستعدی وجود داشته باشه و خدا از فیض بی وقفه خودش بی نصیبش کنه؟ یعنی میشه که یه چیز مستعد به فعلیت نرسه؟
مراقب خودت باش
مشتبا

حسنا بانو یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 ق.ظ http://hosnabanoo.blogfa.com

خانوم؟

مهسای تنها یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:59 ب.ظ

کجاییییییییییییییییییییییییییی تو رو خدا بیا عزیزم

خانمـ فانتزیـ یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:54 ب.ظ

عزیز دلم...

مهسای تنها دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ق.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

خیلی بدی دختر
یهو مارو تنها گذاشتی که چی نامرد

مهسای تنها دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:22 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

خیلی دلتنگتم عزیزمممممممممممممم
طاقت بیار
نشکن
درست میشه عزیزمممممممم

سارا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ق.ظ http://shayad1shab.blogsky.com

من انگار کامنت گذاشته بودم قبلا توی این پست

تو چرا اصلا برای کسی مینویسی برای خودت و دلت بنویس اصلا قسمت نظرخواهی رو هم ببند به کسی ربطی نداره

آره عزیزم ربطی نداره ولی بلاخره میان و هی میزنن تو سرت که تو نمیفهمی و خودخواهی و ....
میگن فک کردی حالا کسی رو داری مشکل دیگه نداریم
اصلا نمیخوان بقیه رو درک کنن
درد تنهایی و بی مردی نکشیدن که بفهمن
من همه کامنتها رو تایید کردم
نمیدونم والا
شاید برای یه پست دیگه نظر گذاشته بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد