من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

خوبیم

اومدم اعلام کنم که حالم خوبه

مشکلات ادامه داره اما من زمین تا آسمون فرق کردم

همین

....

قلبی به وسعت کهکشان ها

به روشنی نور خورشید

به زلالی آب چشمه





پ.ن: توصیفات خودم بود. نگین چه خودش رو تحویل میگیره. وقتی حرف دلم و تلاش هاش رو با زندگی ای که تا حالا داشته مقایسه میکنم، به این نتیجه میرسم

زندگی برای شما

اینجاست که باید گفت در وصف زندگی ما و زندگی بعضی ها:



هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم




پ.ن: پستهایی که توی ماه رمضون پارسال نوشتم رو که میخونم از خودم بدم میاد. چقد کودن بودم و هستم این همه سال امید به سراب داشتم

زورو

خدایا باز نیاز دارم مثه زورو بیای نجاتم بدی


چیه؟؟!!!

من هر جور دلم بخواد با خدا حرف میزنم!!!!

خدایا ببین اینا اذیتم میکنن

سلام

سلام دوستام

نمیدونم چن وقته اینجا نیومده بودم 

شاید 3 ماه شده باشه


امروزم نمیدونم چی شد یهو اومدم

خلاصه بگم که شکسته بال عوض شده


احساس میکنم این مدت خیلی پیر شدم

خیلی

................

کرکره پایین

تعطیل کردم رفت

خسته شدم از بس نوشتم از دلم و درک نشدم و حتی بعضی ها بد باهام برخورد کردن و فک کردن عقل کل اند.

تعطیل کردم رفت

چون میخوام تنها باشم

چون.....

خیلی دلایل

اگه یه روز برگردم که امکانش کمه. بکل دکوراسیون اینجا رو میارم پایین

دیگه از دلم نمینویسم. جنبه افراد پایینه حتی خودم

از اتفاقات و حوادث خواهم نوشت

یه شکسته بال بی روح

که کلی دل و بالش شکسته

بی خی

بای

بهم ریختم

بهم ریختم

شدید

احساس میکنم چیزی از روحم باقی نمونده. فقط یه جسمم. یه مرده متحرک. یه مرده ای سعی میکنه خودش رو بزنه به کوچه علی چپ. نمیدونم چی بگم. خدا رو دوست ندارم. اصلا

خیلی بی مرام بود

خیلی


 توی این مدت که وبلاگم رو زدم. خیلی اتفاقا افتاد. و فقط من بودم این وسط که حالم بهتر که نشد هیچ. بدتر هم شد. خیلی از خدا شاکی ام. خدایی که من و دردم رو میدونس و هیچ کاری نکرد. ازش شاکی ام چون فقط اونه که میدونه خیلیییییییییییی حالم بده و میدونه بدترین درد رو دارم. توی این مدت دوستای مجازیم اتفاقای خوبی براشون افتاده. اول اینکه حسنا بانو و ضعیفه مزدوج شدن. یکی از آقایون هم ازدواج کرد و وبش رو جمع کرد. آقای باشماغ نوه دار شد. خانوم متاهلانه هم نی نی دار شد. مهسای تنها هم که یه سری مشکلات داره. ولی بهر حال دلش به یکی خوشه.

دوستای واقعی ام هم خیلییییییی هاشون مزدوج شدن. حتی اونا که قصد ازدواج نداشتن. یکیشون هم نی نی دار شد. ایشالا همههههههههههههه خوش باشن. ایشالا هیچ کس درد من رو نفهمه. خدایا مراقبشون باش.

شاید دیگه ننویسم. کلا ازین محیط ببرم.

میرم بمیرم

با بای دوستام


نی نی خانوم متاهلانه

هنوز خر کیفم

باز خاله شدم (وبلاگ متاهلانه)

البت خاله نتی شدم نه واقعی

باورتون نمیشه چخده خوشحالم

اگه میدیدمش میگرفتم له اش میکردم (البت از روی محبت و خوشحالی)

بعدم نی نی اش که اومد مرفتم هی گازش میگرفتم

نگین دیونم هاااااا خب دوس دارم البته این کارام هم از روی محبته

گفتم من که خودم هیچ خبر خوشی ندارم بگم

حداقل این رو بگم که شمام شاد بشین

عاشقتم عشقم (خانوم متاهلانه)



سوت سوت دست دست جیخ جیخ بوس بوس گاز گاز

ایشالا نی نی ات از این سه حالت خارج نباشه

1 تپل سفید و خوشمل

2- قیافه معمولی ولی با نمممممممممک

3-هرچه خوبان همه دارند. اون یکجا داشته باشه


من با مورد 3 موافقم. جینگولی باشه واسه خودش هاااااااا

ایشالا شکل خاله اش بشه ولی سرنوشتش طلایی باشه

دهنم رو گل گرفتم خانومی 

ولش کنین

بدترین وبهترینها در سال 90 و....

این پست رو از وبلاگ در مسیر زندگی کش رفتم 

 

بهترین وبدترین اتفاقی که توی سال ۹۰ براتون افتاد وتاثیرش هنوزم توی زندگیتون هست رو بگین...

البته هرکدوم از عزیزان میتونن این مطلب رو توی وب خودشون بذارن واز دوستای خودشونم اینو بپرسن ولی خدایی برای منم نظر بذارین دیگه گناه دارم 

و بگید اتفاق هاتون رو  و برید ادامه مطلب راجب اتفاقای خودمه

ادامه مطلب ...

خون دماغ

جدیدا خیلی خون دماغ میشم 

نه بطور شدید هاااااا  

کم به اندازه نصف یه قطره یا یه قطره. طوری که فقط رنگش معلومه. علتش چیه؟؟!!! 

کاش علت اش مردن بود . یعنی میشه؟!!! کاش بشه ولی ما شانس مردن رو هم نداریم 

ایشششش 


 

قبلا ها وقتی استرس داشتم اینطوری میشدم. مثل زمان کنکور و... 

ولی حالا بی دلیله

دعای امسال من

خدایا به همه یه دل قرص بده. حتی اگه تو زندگیشون سختی دارن. خدایا من از خودم گذشتم و هیچی نیست که ازت بخوام. فقط ازت میخوام که هوای مردم رو داشته باشی. خدایا نمیگم همه خوش باشن چون شاید نمیشه که همه خوش باشن ولی حداقل دلشون رو محکم کن به خودت تا آرومتر کن. خدایا بهشون صبر بده./. خدایا مدت نا خوش بودنش رو هم میتونی کم کن. مرس خداااااااااااااا. راستی خدا دعاهام رو در حق خودم نادیده گر فتی به هر دلیلی ولی تو رو خدا دعاهام رو در حق مردم نادیده نگیر

شروع نوشتنم

.باز شروع کردم به نوشتن نه اینجا. توی صندوقچه نوشته های سکرت خودم. نوشته هایی که بیشتر بوی ادبی میده. نوشتم از دلی که گذشت از دردهاش. نوشتم از حرفهای دلی که از خواسته هاش گذشت .................................. یه فایل توی سیستمم دارم با پسورد که کلی نوشته های دلم توشه. دوست دارم وقتی ازین دنیا رفتم فقط خوانده بشه. اگرم خونده نشد. مهم نیس. مهم اینه که من حرفامو نوشتم. شاید بشه از بعضی هاشون شعر ساخت. شایدم بشه یه کتاب که اشکاتون رو در بیار :) بوس به همه آدمکها ...........................................................................

ویدیو دست سازم رو دانلود کنین

در حسرتش بمان

امروز اون یارو رو دیدم همون همکاری که یه زمان به اسم آقاهه اینجا راجبش نوشتم. داش میرفت شهرشون و تعطیلات عید تا بعد 13. تو راهرو بود و داش با بقیه خدا فظی میکرد تا من رو دید به طرز خاصی برگشت طرفم و میخواس شروع کنه به حرف زدن که من با سردی تمام یه سلام خشک بهش کردم و راهم رو کشیدم و رفتم. میخواست حرف بزنه و خدافظی درس بکنه ولی گفتم توی دلم که تو اینقد بی لیاقتی که حتی عرضه نداری و اجتماعی نیستی که با اینکه من راهم رو کج کردم باز خدافظی اش رو بکنه تو دلم گفتم من و نگاه من اونقد با ارزش تر از اینه که به تو نگاه کنم تو لیاقتش رو نداشتی

این روزها..

این روزها خبر نامزدی یا عقد یا عروسی خیلی ها رو شنیدم و شیرینی هاشون رو خوردم. خیلییییی از دوستام. نمیخوام حرفی بزنم. نمیخوام حتی دلم صداش در بیاد که چرا منی که از همه حساس تر بودم و بیشتر به این شرایط نیاز داشتم این شد سرنوشتم. 

نمیخوام حرف بزنم. حتی جلوی حرفای دلم رو هم میگیرم 

ایشالاااااااا همه خوب باشن

........................... 

 حرفام به دل خودم:

سلام دل خوچمل خودم 

تو فقط مال خودمی 

میدونی تو چقد بزرگی 

خیلییییییی 

کسی تو رو نمیفهمه چون بزرگی 

چون درد کشیدی و خوب و مهربون موندی 

دوستت دارم دلم 

تا حالا کسی بهت این حرفا رو نزده ولی میزنم 

دوستت دارم عزیزم 

یه آهنگه هست مال قلب یخی که میگه: 

دل من خیلی صبوره. صبور.......ه 

دوستت دارم دل صبور و بزرگ خودم

خدا کجاس؟!!

خدایا....

خدایا....

هستی؟؟ میدونم هستی ولی جواب من رو نمیدی

همه میگن صبر داشته باش. همه میگن از حضرت زینب یاد بگیر ولی یکی نیس بهشون بگه درسته حضرت زینب خیلی آدم بزرگ و با صبری بوده ولی خب اونم یه پشتوانه داشته

یه خانواده واحد و یه محبت و یه پدر و برادر و...

آخه با انصافا تو رو خدا اینقده مردم رو سر خورده نکنین

میدونین روزی چن نفر توی موقعیت های سخت تر از حضرت زینب و... بودن؟؟؟!!!

و شاید یکیشون هم من.

میدونین من روزی چن بار حسرت نداشته هام رو میخورم و فقط به جون خودم و خدا غر میزنم و به کسی نمیگم

اگرم اینجا میگم واسه تخیلیه احساساتیه

اگه بدت میاد اصلا نیاین وبم. مجبورتون که نکردم

میدونین روزی چن بار با دیدن هر پدر و دختری دلم میریزه

میدونین....

خیلی چیزا هست که نمیدونین

خیلی چیزا

خدایا تو هستی؟؟ کوشی تو؟؟

کجایی که پشتم وایستی و بزنی توی دهن همه اونا که هی حرف هایی از روی شکم سیری میزنن

خدایاااااااااا نمیخوای پشتم در بیای؟؟؟!

آخه من که جز تو کسی رو ندارم..........

....

دلم گرفته آسمان 

هوای گریه دارم 

.... 

بدترین روزها

این چند روزه دارم مثل همیشه بدترین روزهای زندگی ام رو میگذرونم 

خیلی بهم ریختم 

خسته ام از ادامه راهی که خسته کننده اس 

خسته ام از تکرار ها 

خسته ام از ندیدن های خدا 

دیروز سر نماز قسمت ایاک نعبد و ایاک نستعین نمازم رفت رو هوا 

میدونین چرا؟!! 

چون گریه امونم نداد و گفتم تا کی بپرستم خدایی رو که من رو نمیبینه!!!!! 

خدایا حرفی ندارم فعلا باهات

ای قوم به حج رفته کجایید. کجایید؟؟!!

ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید؟!!

معشوق همین جاست، بیایید، بیایید

(اگه میخونین با دقت بخونین و کامل. پیش داوری ممنوع)

سلام دوستام

یه موضوعی همیشه تو فکرمه و امروز با رفتن به وب یکی از دوستان که خدا رو شکر زندگی خوبی داره و دیدم اونجا همه واسش آرزوی خوشبختی و ازین حرفا میکنن، بیشتر دلم گرف. نه از روی حسرت چون درسته منم شاید یه مشکل کوچیک داشته باشم که اونم بی مردی ام هست اما منم خیلیییییی چیزا دارم و خدا رو شکر. الان شب عید نزدیکه و صدها شب دیگه مثل امشب بعضی ها هستند اینقد مشکل دارن که حتی بغض هم جواب دردشون رو نمیده.

بعضی ها هستن توی خانواده هایی زندگی میکنن (چه عرض کنم، خانواده نه جهنم) که آرامش ندارن و شب و روزشون اشک و دعوا و حسرته.

بعضی ها مریض اند و هر ثانیه و هر روز درد دارن و از درد زیاد خسته شدن و توان حتی فکر کردن رو ندارن.

خانواده هایی که عزیزشون مریضه و داره جلو چشماشون از بین میره و باید یاد بگیرن که از تیکه از قلبشون بگذرن. پدری که فرزندش رو میبینه و کاری از دستش بر نمیاد. مادری که بچه اش رو با عشق و خون دل و زیر بال خودش بزرگ کرده و حالا شاهده آب شدن زندگی اشه

اون انسانی که نقص عضو داره و مشکل جسمی و یا حتی عقلی. (تو رو خدا این قشر رو با نگاه دلسوز و عجیب نگاه نکنین. نگاهتون رو درس کنین. اون عزیزام مثل شمام فقط موقع بدنیا اومدن اتفاقی و یا از روی قسمت، مشکل دار شدن.)

اون پدری که شبا وقتی همه خوابن یا داره جون میکنه بیرون خونه یا با بالشش رو مهمون اشک های هر شبش میکنه. گرسنگی و حسرت بچه و خانوادش رو میبینه ولی.... تباه شدن دوره پر نشاط بچه هاش رو میبینه ولی....

اون مادری که حتی همون پدر رو بچه هاش ندارن و خودش باید جای اون پدر باشه و با وضعی بدتر از اون مرد ندار، باید زجر بکشه (صبح تا شب باید حمالی آدم های پر فیس رو بکنه تا چندر غاز بذارن کف دستش و شب باید وصله های لباس بچه هاش رو بگیره)

اون بچه کوچیکی که همون پدر و مادری رو نداره و حتی پست ترین نقطه زندگی ما، رویای تو خواب اونه

بی پول، بی خانه، بدتر از همه بدون هیچ حامی و پدر و مادری

و حالا ما....

دور هم جمع شدیم و بهم هی به به و چه چه میگیم

پا روی پا انداختیم و حتی بهشون فکر نمیکنیم، دعا براشون نمیکنیم، چه برسه کمکی

فقط دور خودمون میچرخیم

کاش معنی شعر اول من رو بهتر بفهمید

من خودم تنها کاری که از دستم بر میاد از بغل هرکی رد میشم فقط دعا میکنم خوش باشن. آرامش داشته باشن. خدایا به اونا طاقتی بده که دوام بیارن زیر بار آزمایش های سخت دنیا. دلشون قوی و شاد باشه هر چند نقص ها و مشکلاتی وجود داره

این شعر هم برای خاتمه موضوع

لالا لا لا نخواب دنیا خسیسه

واسه کمتر کسی خوب مینویسه

یکی لب هاش همیشه پر ز خنده

یکی چشماش تو خواب هم خیسه خیسه

 

دوس دارین بیاین قسمت ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

هوای پرواز!!!

دلم بی تابه

نمیدونم بی تاب چی؟!

فقط مثل مرغ پر کنده به این سو و آن سو میزند

درون قفس تنم جا نمی شود

میخواهد پرواز کند

تا اوج آسمان

آنجا که تنهاست و به خدا نزدیک

آنجا که دنیا را به اندازه نوک سوزن میبیند

تحمل دنیا و متعلقاتش برایش سخت شده 

 

اول بگم که لطفا جبهه نگیرید. اگه شوهرهای شما خوبن، مردای اون دوره بودن و پسرای مجرد دوره ما همشون حتی عالی ترینشون بی لیاقتن و دو ریال هم نمی ارزن

یه چند وقته به این نتیجه رسیدم که هیچ مردی لیاقت من رو نداره

باور کنین

همه مردا یه چیزیشون میشنگه

عمرا اگه یه مرد رو پیدا کنی که همه چی تموم باشه

بشه بهش اعتماد کرد و لایق عشق من که هیچ، لایق دوست داشتن هم نیست

عمرا اگه مردی رو پیدا کنی که دوستت داشته باشه و از جون و دل برای زنش مایه بذاره

آرامش

ازون جا که هم دلمون گرفته و هم بی تاب نداشتن آرامش و هم اصلا اصلا قصد ازدواج ندارم

تصمیم گرفتم هر وقت دلم گرفت و بی تاب شدم یه نمازی هست که چن وقت پیش خوندم و خیلی ناخواسته بهم آرامش داد. از روی اسمش هم مشخصه که چیه .

کن فیکون : حال آدم رو کن فیکون و دگرگون میکنه

سر اون قضیه که برام پیش اومد به این جا رسیدم که دیگه از ازدواج گذاشتم و فقط آرامشی که ندارم رو از خدا میخوام.

توی ادامه مطلب نوع نماز رو نوشتم که اگه خواستین بخونین و دعا کنین حسم بکشه قبل از بی تاب شدنم این رو بخونم.

ادامه مطلب ...

....

دلم گرفته 

بسی..... 

در سکوت و دلگیری غوطه ورم 

نمیتونم و نمیخوام به چیزی فک کنم 

به خودم. به خدا. به شما قول دادم  

خسته ام از دلگیری هام 

مینویسم تا باز یاد آوری شه و قوت قلب بگیرم : 

من خیلی چیزا دارم 

هیچ چیز کم ندارم 

واقعا دارم میگم 

تن سالم. عقل سالم. روح تقریبا سالم  

خانواده خوب. امکانات مالی کافی طوری که هیچ وقت بی پول نبودم برای خرید چیزی 

تحصیلات تقریبا خوب و بهتر ازون که شرمنده مدرکم نیستم بخاطر بی سوادی مفرط 

کارمم تقریبا بگم خیلی خوبه و حتی حقوقش (ولی این مورد یعنی کار و درآمدم برام اصلا مهم نیست یعنی زیاد دنبال کار و پول نیستم. زیاد چیزی ازش نمیگم) 

دوستای خوب و مهربون و سالم و عاقل 

یه مشاور خیلی خوب که دو-سه ساله میشناسمش و بطور خیلی خاصی حرفاش برام سنده 

و همه جوره حواسش به من و راهم هست 

تنها و تنها نقص من تو زندگی ام نداشتن یه مرده که هیچ وقت وجودشون رو درک نکردم 

همین 

همین خار شده و رفتن توی چشم و قلب و پام 

......... 

 

 


 

تشکر نوشت: جا داره ازون آقای مشاورم که این چند ساله بی هیچ ادعا و حتی مادی. این همه اذیت اش کردم و هی نالیدم و اون هی قوت قلب داد. گاهی دعوام کرد شدید و گاهی تشویق 

خدایا این آدم های اینطوریت رو به خصوص عموی من رو نگه داره و همچین قشنگ راه زندگی رو براشون باز کن. بهشون سلامتی روحی و جسمی بده. خلاصه خداجون همه جوره هواشون رو داشته باش.  

عمو میدونم زحمت شما رو نمیشه با این چیزا بیان کرد. بهر حال ببخشید.

 

الکی نوشت: خدیا دلگرمم به شادی بنده هات. خدایا اونا شاد باشن. به درک که دل ما میگیره و بهونه میگیره

تصمیم کبری!!!

الان یهو دلم گرف

ولی بی خی دنیا رو 

میدونین چیه؟؟!!!

حال من مثل تابع سینوسی میماند

گاهی در پیک مثبت و گاهی در پیک منفی

البته بگم فرکانسی که در پیک منفی هستم . بیشتره

تصمیم کبری یا تصمیم شکسته بال

مهم اینه که تصمیمه

دوستام من قصد ازدواج ندارم

ابدا و اصلا 

باور کنین

اگه من یه بار دیگه دم از تنهایی و ازدواج زدم هااااااا

اجازه میدم به همتون با کف گرگی برین تو صورتم