من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

در حسرتش بمان

امروز اون یارو رو دیدم همون همکاری که یه زمان به اسم آقاهه اینجا راجبش نوشتم. داش میرفت شهرشون و تعطیلات عید تا بعد 13. تو راهرو بود و داش با بقیه خدا فظی میکرد تا من رو دید به طرز خاصی برگشت طرفم و میخواس شروع کنه به حرف زدن که من با سردی تمام یه سلام خشک بهش کردم و راهم رو کشیدم و رفتم. میخواست حرف بزنه و خدافظی درس بکنه ولی گفتم توی دلم که تو اینقد بی لیاقتی که حتی عرضه نداری و اجتماعی نیستی که با اینکه من راهم رو کج کردم باز خدافظی اش رو بکنه تو دلم گفتم من و نگاه من اونقد با ارزش تر از اینه که به تو نگاه کنم تو لیاقتش رو نداشتی
نظرات 15 + ارسال نظر
باشماق چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ب.ظ http://bashmagh.blogsky.com

نکنه قضیه شکستن کاسه مجنون بدست لیلی است

گر با دیگرانش بود میلی ِ

چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟؟

چی بابایی؟؟
یعنی چی؟؟؟!!!

حسنا بانو پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ http://lanochestrellano.blogfa.com

آفرین
هیچ کس لیاقت دل آدمو نداره.اما بعضی ها ارزش دارن آدم دلشو بخاطرشون بیاره یه سطح پایینتر بعضی ها ارزش ندارن
پس خیلی کار خوبی کردی

مهسای تنها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 ق.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

آفرییییییییییییییین
خوب کاری کردی دوسی
با این کارت بهش فهموندی که دوست داشتن کسی به خوبیه تو لیاقت میخواست که اون نداشته
خوشم اومد ای ول
حالا خیال میکرده چه خبره........

عشقمی به خداااااااااا

باشماق پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ق.ظ

جوان که بودیم رفتیم خواستگاری یکی از همکارانم یکی دو بار هم با هم رفتیم صحبت کردیم ولی ایشون جواب رد دادند سالها بعد بر حسب اتفاق همسایه شدیم و دخترش محصل حاج خانم ما شد اونم دو سال پشت سر هم در این مدت دوسال هم یک بار برای روز معلم کادو نیاورد بعضی وفت ها هم دل همسر ما را با گوشه و کنایه هاش می شکست
شما فکر می کنید چرا ؟

ببخشیدا ولی شاید واسه اینکه لیاقت نداشتین شما هم
بابایی با عرض معذرت ولی مردا خیلی بی ....
شاید اون خانوم دوستون داشته و شما...

مهسای تنها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

تنهایی آدمی را عَوض میکند.
از تو چیزی میسازد کہ هیچ وقت نبودی...
گاهی آنقدر بی تفاوت می شوی کہ حتی اگر در جایی با هم دیدیشان
حتی پلک هم نزنی!
گاه آنقدر حساس کہ خاطره هایش تو را یکسره خاکستر کند!
آنقدر با خودت حرف می زنی کہ وقتی به او رسیدی لام تا کام دهانت باز نمی شود ....
ساعتها زیر دوش می نشینی بہ کاشی های حمام خیره می شوی...
غذایـت را سرد می خوری...
ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام!

آه دوسی ...
نمی دونی در روزهای ابری چقدر تنها می شوم ...!

میفهمت گلم
خیلی هم میفهم ات
راستی گلم تصمیم گرفتم برم کلاس گیتار
تصمیم جدی
خیلی به روحیه ام میخوره
فک کنم موفق هم بشم

مهسای تنها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

یه آپ الکی کردم.........

میدونم
قبل اینکه بگی اومدم
اصلا هم الکی نیس
واقعیته و خیلی دردناک
سال ها میگذره و...
فک کنم تو هم اون سکوتی که من و دلم گرفته رو تو هم گرفته که نمیتونی حرفات رو بگی و ناله کنی یا خوشحال باشی

مهسای تنها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

میدانم دلت حـضـور مــردانــه می خــواهــد...
نـــه اینـکـه مــرد بــاشـد
، نه

...مــــردانــه بـاشـد،

حــرفـش...

قــولــش...

فــکــرش...

نـگـاهـش...

قـلـبـش...

و ...آنــقــدر مــردانــه

کـه بـتـوان تا بـیـنهـایــت دنـیــا بـه او اعـتــمــاد کـــــــــــــــــــرد ...

نگو عزیزم
اشکم رو دیگه در نیار
اشکای من همینطور بی بهانه میادااااا

مهسای تنها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

آره بغض بدجور راه گلو مو گرفته
گفتی سوکت برای شادی
شادی کجاست دوستی
برای تنهاییام دلم گرفته
کاش اینجا هم کلاس موسیقی چیزی بود که بتونستم برم
بخدا دیگه دارم داغون میشم حالم از دنیا داره بهم میخوره
ادامه آپمم تازه گذاشتم..........
میدونی چیه دوسی؟؟؟؟؟
به محمد میگم خیلی تنهام دلم گرفته
میدونی چی میگه ؟؟؟
میگه برو کسی رو پپیدا کن که مدام پیشت باشه
به نظر تو این حرفش سخت و سنگین نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالم از همه داره بهم میخوره............

الهییییییی
میخوای بلند شم بزنم دهنش؟؟!!!
ولی عزیزم اینطوری فک کن که اونم ظرفیتش تموم شده
ظرفیت سختی کشیدنش
ظرفیت بلا تکلیفیش
و یه چیزی ناراحت بوده و گفته

مهسای تنها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

اون همش ناراحته
من چیکار کنممممممممممممممممممنم
منم نارحتم
منم شکیت خوردم
اونم همش غصه ش شده بچه ش
بلاتکلیفیش
خدا یا مگه ما چه گناهی کردیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الهی عزیزم
براتون دعا میکنم ولی دعاهای من که....

eli... پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:50 ب.ظ http://eshghemamnoo-1380.blogsky.com/

سلام ...
کسی که لیاقت عشقتو نداره این بهترین رفتاره باهاش


خـُـــدآیــــــــــــــــــآ...

هَمـﮧ اَز تُــو مے خــوآهَنـــد ، بـدَهـے

مَـטּ اَز تُــو مے خـــوآهَـــم ، بگیــــری...

خُـــــدآیـــآ!......

ایـטּ هَمـﮧ حِسّ ِ دلتَنگــے رآ اَز مَـטּ بگیـــــر...

♥♥پَرَســـ2ـــ♥♥ پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:23 ب.ظ http://mehrabeeshgh.blogsky.com

افرینــــــــ

خانمـ فانتزیـ جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:01 ب.ظ http://khanomefantezi.blogfa.com/

آورین...اینجا چرا توی شکلهاش بوس نداره من برات بفرستم

بوس

رضا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ق.ظ http://pastou.blogsky.com

بیخیال
فکر کردن بهش ارزش خراب کردن اعصابتو نداره
طرفت هم متوجه این پستت میشه و خوشحال تر میشه که هنوز دنبالشی

آق رضا......
مشکوک میزنی هااااااا
از کجا میفهمه خوووو
نمیفهمه بابا
بعدشم من یه حس انزجار نسبت بهش پیدا کردم

مسافر شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ق.ظ http://pelake8.persianblog.ir/

ما که نفهمیدیم چرا به هم خورد ولی خوب کاری کردی نباید به مردا رو داد

مهم نی

سمیرا دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ب.ظ

برای دلم گاهی مادر میشوم دست نوازش برسرش میکشم و میگویم: غصه نخور! میگذرد...
برای دلم گاهی پدر میشوم ،خشمگین میشوم میگویم: بس کن دیگر بزرگ شدی
گاهی هم دوستی میشوم مهربان دستش را میگیرم میبرمش ب باغ رویا...دلم از دست من خسته است...

خشنگ بود
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد