من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

یک کلام

تنهام....... 

سکوت و تنهایی و تاریکی 

کاش داشتمت. کاش بودی و برات همه کار میکردم. کاش بودی............ 

وای که چقد میتونستم دوستت داشته باشم 

عکسها و شرح دل منم رو تو ادامه مطلب ببینین

 

 خداااا چرا تنهام گذاشتی؟؟؟ 

  

پوچ و خالی ولی پر از تنهایی 

 

 هر ثانیه سر در گریبان و گریان و عاجز در برابر تنهایی و خدا 

  

چه آرامشی داره بودن با تو 

  

چشمای همیشه منتظر محبت 

   

آخ که چقد معصومانه و عاجزانه ازت خواستم 

 

ای خدا یادته چقد سر در گریبان باهات حرفیدم 

من رو دیدی؟! 

من رو شنیدی؟؟!!

نظرات 13 + ارسال نظر
پرستو سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://mehrabeeshgh.blogsky.com

وااااااااااای دختر اشکمو در آوردی .
من چی بگم نمیدونم .
کاش چیزای که داشتم راست بود

درسته من همه نوشته هامو با اشک مینویسم ولی چرا اشک شماها در میاد؟؟؟؟!!!!!!!!
یعنی چی کاش چیزایی که داشتی راست بود؟؟؟!!!

پرستو سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ http://www.mehrabeeshgh.blogsky.com

کلی با آهنگ تو عکسات گریه کردم

من با آهنگه میخونم و اشک میریزم

یک زن متاهل سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ق.ظ http://moteahelane.blogfa.com

هم دیدن و هم شنیده
تو هم به زودی جوابش رو میبینی و می شنوی
چشم ها را باید شست.. جور دیگر باید دید...

؟؟!!!

بهار سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:08 ق.ظ http://1367.blogfa.com

سلام عزیزم بیا بیش من که همدردتم

اومدم ولی هم درد نیستیم تو یک رو داری و ازون داری میکشی
ولی من هیچچچچچچچچچچچچچچچچ کس رو ندارم

پرستـــــــــــــــــــــــــو سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ق.ظ http://www.mehrabeeshgh.blogsky.com

الهـــــــــــــــــــــــــی
هیچی عزیزم بیخیال یه چیزی گفتم به دل نگیر

یه ضعیفه سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ق.ظ

بهار سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ http://1367.blogfa.com

فدات شمممممممممممممممم الهی کاش بود یا نبودشو نمیدونم حالا من لینکت کردم خواستی منو لینک کن

ok
فقط یادم بنداز د.باره

boy سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:27 ب.ظ

مطلبت رو خوندم با نظرات بقیه رو. تو دو سال سنت از من بیشتره اما مطمئن باش برای یک پسر خیلی سخت تر از دختر هست و من اگه بهت بگم اشکت در میاد . همیشه مطمئن باش مشکلات تو رو یکی دیگه بد ترش رو داره ولی اینها دلیل نمیشه که بخواهی با خدا قهر کنی . باید این عینک بد بینی رو از چشمات دور کنی . حضرت علی (ع) هم میگه وقتی حال دعا نداری به واجبات بسنده کن.
یک جمله هم بهت میگم که از این حال و هوا در بیای و بخندی. این جک هست ولی من فکر میکنم خیلی درست هست. بهش خوب فکر کن : ازدواج مثل مستراح میماند . کسانی که بیرون هستند ، عجله دارند که داخل شوند و کسانی که داخل هستند میخواهند بیرون بیایند.
به کار هایی که میتونی انجام بدی الان فکر کن که اگه مقید بودی و مسولیت ازدواج به گردنت بود نمیتونستی انجام بدی .
اگه دوست داشتی یک ایمیل بهم بزن ، یا بگو یک جور دیگه یک دعا برات بفرستم تا این افکار ... و افسرده آور از ذهنت بره بیرون. ورزش زیاد هم انجام بده . ورزش هایی مثل دو یا شنا و اینها که توش زیاد نفس عمیق بکشی (ورزش های هوازی ). خیلی آرومت میکنه و فکر های بد رو از ذهن دور میکنه . مخصوصا شنا .

ولی من میخوام تو مستراح بمونم و عجله برا بیرون اومدنش ندارم
مثالت یا همون جکت مسخره بود

پرستو سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:37 ب.ظ http://www.mehrabeeshgh.blogsky.com

سلامـــــــــــــــــــ
بحلــــــــــــه خوشم میاد تمیز حال گیری میکنی عزیزم
حاله همه رو میگیری

عزیزم چند روزه میام وبت ولی نطراتش باز نمیشه
بهر حال ناراحت نشو
ببخشید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:49 ب.ظ

سلامـــــــــــــ وا چرا آخه همه با نظر من مشکل پیدا کردن ببین با موزیلا بیا ببین میتونی رای بدی؟؟
ببینم خوده اون قلب تپیده غیر فعاله؟؟

رومینا سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ب.ظ http://black-love2.blogsky.com/

به جون عزیزم خدا داره نگا ت میکنه

به خدا راست میگم

نمیشه بنده هاشو نگاه نکنه

گریه نکن دیگه

باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟

یه ضعیفه چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ

من نمی دونم چرا یکی بهت راهکار می ده به جای اینکه انجامش بدی ... با طرف دعوا داری
می خوام برم پیش یه خانوم که تا وقتی زنده بود ازدواج نکرد ... خانوم فاطمه ی معصومه ... خواهر علی بن الموسی الرضا
ببین دیگه حضرت معصومه چی بود ...
برای خودتو خودم دعا خواهم کرد ... بهم بگو هر چی می خوای بهش بگم از سمت خودت

بهش بگو باهاش قهرم
خیلی رفتم پیشش و زار زدم و التماسش کردم اما.......
با همشون قهرم

یه ضعیفه چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ب.ظ

از دس تو که کلا بچه شدی رفتی پی کارت
مطمئنی همینا رو بگم ؟

بهله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد