من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

مرگ

اول بگم که طبق درخواست دوستان برای توضیح بیماری ام بگم که مریضی من اینه که سرفه های  شدید میکنم طوری که آخرش مری ام میاد تو دهنم و حالت استفراغ. و گاهی برای ۳۰-۲۰ ثانیه اصلا هیچ تنفسی ندارم. کاملا نفسم بند میاد. مثل امروز سر کار. همشون ترسیدن و اومدن طرفم ولی من سریع رفت بیرون تا همونجا راحت بمیرم ولی نمیمیرمم که 

اه 

خلاصه اینقده حس باحالیه کاملا هیچ نفسی نداری نمیدونی میمونی یا نمیمونی. 

ازت خواهش دارم. یه خواهش جدی و دوس دارم قبلش درک کنین که گاهی برخی آدم مرگ براشون بهتر و دلپذیر تر از زندگی درست مثل حال الان من. واقعا مرگ برام شیرینه و مشتاقانه منتظرشم. پس با هم جمع بشید و از ته دلتون ۴۰ بار برای مرگ زود زود تر من دعا کنین. 

مرسی از همتون. بوس بوس 

دوم اینکه یه مدت میخوام ننویسم. امروز خیلی باز دلم شکست و باز به این امید بودم که اون دنیا خدا جواب دلم رو میده .البته اگر این بارم زیر قولش نزنه. 

حرفام یادم رفت....

نظرات 8 + ارسال نظر
♥ پَرَستـــُــــو ♥ چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ب.ظ http://www.mehrabeeshgh.blogsky.com

سلامــــــ وااااااااااااا

میگماا همون بهتر یادت رفت

sepideh پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ق.ظ http://lahzehayesepid.blogsky.com/


عزیزم اول این حرفها رو نزن ..

بعدشم مرگ دست خداست ...

شاید خدا داره مارو امتحان میکنه ...

هرطور میتونی به این علی اصغر کوچولو که حالش بده کمک کن ...

اگه شده به وبلاگهایی که میشناسی کامنت بدی این کار رو بکن، منم میکنم ...

قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود ..

یا حق ..

اهوم

مشتبا پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ق.ظ

سلام
میدونی تو الان تو یه دوره ای هستی که بعدا افسوسشو می خوری! آره درست شندی بعدا افسوس همین دوران و می خوری، قبول نداری؟ صب کن و منتظر باش. حالا کی افسوس می خوری؟ زمانی که همه چی درس شده و تو با همونی که می خواستی همراه شدی.

بیشتر مراقب خودت باش

فکر نکنم

مشتبا پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ق.ظ

یک توپ بسکتبال تو دست من تقریباً 19 دلار می ارزه .
یک توپ بسکتبال تو دست مایکل جوردن تقریباً 33 میلیون دلار می ارزه.
بستگی داره تو دست کی باشه .

یک توپ بیس بال تو دست من شاید 6 دلار بی ارزه .
یک توپ بیس بال تو دست راجر کلمن 4.75 میلیون دلار می ارزه.
بستگی داره تو دست کی باشه .

یک راکت تنیس تو دست من بدون استفاده است .
یک راکت تنیس تو دست آندره آقاسی میلیونها می ارزه ...
بستگی داره تو دست کی باشه .

همونطور که می بینی، بستگی داره تو دست کی باشه .
پس دلواپسی ها، نگرانی ها، ترس ها، امیدها، رویاها، خانواده ها و نزدیکانت رو به دستان خدا بسپار چون ...
بستگی داره تو دست کی باشه .

Man & Ma پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ http://www.metwooo.blogfa.com

به دردی ناخواسته مبتلا گشتم و حال ....
آپم ، زود بیا
نظر فراموش نشه
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
*.°
?
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o°°O.....o
...........O..........O
............° o o o O
......................?
...................?
...............?
...........?
_________*¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
,.-~*`
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸

اعصابم خورد میشه وقتی شما متاهلا میاین و الکی ناله میکنین
اه اه

شهرزاد پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ب.ظ http://dar88.blogfa.com

آخه بنده که حق نداره در مورد مرگ و زندگی یه بنده ی دیگه نظر بده
خدا خوشش نمیاد
من از خدا میخوام هر چی برات بهتره همون اتفاق بیافته

اذیت نکن شهرزاد
اه
بابا من میدونم یا تو...
برای من اینطوری بهتره
باور کن

باشماق پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ http://bashmagh.blogsky.com

کاش راجع به تشخیص پزشکت هم چیزی می گفتی به هر حال هر بیمارستانی بستری شدی بگو شاید در انجاآشنایی باشد که سفارشت را بکنم

مرسی بابایی
تشخیص ندادن فعلا باید آزمایش بدم که نمیدم
میخوام بمیرم
همین

محمد-ح پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ب.ظ

سلام دوست خوبم!

چرا اینقدر ناامیدی؟؟؟؟
من ۲۸ سالمه ُ سنم خیلی زیاد نیست ولی تجربه های زیادی کردم شاید اندازه یک ادم ۳۸ ساله!!!

یکی از قشنگی های دنیا اینه که فرداش نمیدونی چه خبره!! دقیقا زمانی که از همه جا ناامیدی خدا یک اتفاقی تو زندگیت بوجود میاره ُ که بخاطر این همه غرهایی که سرش تو اوج ناامیدی زدی شرمنده اش میشی...

میگن یک پادشاهی یک وزیر داشته خیلی خردمند! بهش یک روز میگه یک جمله برام بگو که توی اوج خوشی مغرور نشم و تو اوج سختی ها ناامید نشم ُ وزیر یکم فکر میکنه و میگه : --این نیز بگذرد--

این حرفا رو برات کسی میزنه که بخاطر تنگی نفس شدید روزها و ماههای زیادی از دوران کودکیش رو توی بیمارستانها سپری کرده

اگه اهل مشهد هستین یک سر به دکتر بصیری بیمارستان قائم بزنید.

موفق و سرزنده باشید!
محمد

سلام
حرفاتون قشنگ بود و من مشهد نیستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد