من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

از خودم (۲)....

فرصتی رو که اونا بهم ندادن. دانشجوی شهرستان شدن ُ بهم داد

خیلی عوض شدم ولی اونا حتی نتونست این قضیه رو ببینن

خیلی سختی کشیدم مخصوصا برای منی که روحیه حساسی داشتم

همیشه و هنوز به خودم میگم : خوب میکنن خانواده هایی که اجازه نمیدن دختراشون دانشگاه شهر دیگه بره

این اعتقادم خیلی محکم بود تا جایی که یکی از دوستام که عاشق دانشجو شهرستان شدن بود، رائ ش زده شد

عوض شدم

از لحاظ اعتماد به نفس

بحث و حرف زدن

محکم بودن و روی پای خودم بودن

تا جایی که حتی این قضیه به ضرر ام شد

محکمی وجودم تموم شد، ته کشید

حالا این دختره تنها نیاز به یه پشتیبان داشت

آخه تو عمرش هیچ مرد محرمی نداشت و مادر و خواهراش هم که اینطور

توی همون دوران دانشجویی و شهرستان چند باری موقعیت ازدواج برام پیش اومد

بد برداشت نکنین، موقعیت سالم و درست

ولی اونا اونچنان بهم بی توجه بودن و طوری برخورد باهام کرده بودن که انگار حتی زدن این حرف از دهن من بد بود

نگاه هاشون ، حرف هاشون، تفکراتشون

مخصوصا روی یکی ازین موقعیت ها خیلیییییییییییییییی......

بی خیال اون دیگه زن گرفت و به من ربطی نداره

حتی وقتی درسم تموم شد و اومدم خونه

باز همون آش و همون کاسه

انگار نمیخواستن درست بفهمن

اینقد براشون قابل هضم نبود که موقعیت هایی که حتی از طرف خودشون داشتم رو خواسته و ناخواسته نابود کردن

من اون زمان از لحاظ روحی خیلییییییییی بهم ریخته بودم

اگه کمک های یه آقای مشاوری از همون شهر دانشگاهم نبود معلوم نبود من الان کجاها بودم

تیمارستان یا قبرستون یا خونه های...

خلاصه بنظرم اون آقای مشاوره واسطه ای بود که من از امام زمان کمک خواستم

در آخر اینکه بعضی تصورات جا افتاده شدشون برای من طنابی بود که روحم رو دار زد

حالا دیگه به زندگی دنیا فکر نمیکنم. جدی میگم. حتی اگه موقعیتی برام پیش بیاد خیلی راحت ردش میکنم

یادش بخیر یه زمان چقد انرژی داشتم واسه یه زندگی

میگفتم و توی خودم میدیدم که اون زندگی رو بهشت کنم و یه زندگی عالی بسازم

ولی هم روزگار و هم آدم هاش

پشت پا زدن به حسم و پرتم کردن زمین

دنبال مردنم. یه مردنی که خود کشی نباشه که گناه توش باشه. یه مردن طبیعی

همیشه دلم میخواست بعد از مرگم بدونن که چقد دلم خون بوده

حالا این دو پست رو گذاشتم که بدونن و شما هم بدونید

وعده دیدار نزدیک  است (مرگ شکسته بال) 

وعده دیدار من با خدا و گرفتن جواب سوالاتم ازش 

بی صبرانه لجظه شماری میکنم

نظرات 17 + ارسال نظر
گندم یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ http://ayenehaye-nagahan.blogsky.com/

وقتی می نویسی انقدر غصه تو می خورم که حرفی واسه گفتن ندارم...ببخشید اگه کم کامنت می ذارم...

لیلا یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:37 ب.ظ http://leilaamiri.blogsky.com/

سلام
چی بگم آخه؟!.....
ایشالا یه جورایی دلت آرووم بگیره..
ای روزگاره یه وری....

ای روزگار یه وری...

مهسای تنها یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:50 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

عزیزم
با این چیزایی که گفتی خیلی سختی کشیدی خیلی
بیخیال یه روز ژشیمون میشن فدات بشم
فقط خدا کنه دیگه از این دیر تر نشده باشه
ببخش تو این مدت سرمون خیلی شلوغ بود نتونستم بیام بهت سر بزنم یه وقت فک نکنی بیادت نبودم
ولی باور کن با اون تصوراتی که تو ذهنم ازت دارم به جان محمد که خیلی دوسش دارم دیشب بخوابم اومدی آخه قبلش خیلی بیادت بودم
مواظب خودت باش

وای خدا...

مهراز یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.javadyari67.blogfa.com

اقا جواب مارو نمیدی؟

کدوم جواب؟/

مهراز یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ب.ظ

چرا این جوری میکنی؟
مگه من چیگفتم؟
خوب نیا...من که نگفتم کنکور ارشد خوشحالی داره؟
من گفتم بیا بریم یه جایی رو بهت نشون بدو...یه چت روم که تازه راه افتاده...
این چه برخوردی...
من با شما این جوری حرف زدم ؟
خیلی نامردی...خیلی.دیگه نمیام وبت.برام دعا کن.یاعلی
خداحافظ

♥ پَرَستـــُــــو ♥ یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:13 ب.ظ http://altaroflove.blogfa.com/

وااااااا هه این مهراز به وبه منم امده بود اوایل

سلامـــــــ خ.بی؟؟ نه میدونم سوال چرتی پرسیدم اخه تو با این وضع چه طوری خوبی؟؟؟؟
هههههههههههی دختر میزنی منو ناناحت میکنی دلم میگیره با حرفات

مهسای تنها دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ق.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

من این ژستتو خوندم
دیووونه
رفتم ژیش آجی زن متاهل شکایتتو کردم تا دیگه محمد منو مسخره نکنی
با هات قهر میکنما
ای بمیری دختر بمیری


ناراحت نشو گلم

مشتبا دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ق.ظ

جانا سخن از زبان ما می گویی

مهسای تنها دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ق.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

محض شوخی بود گلم.

مهسای تنها دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ق.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

خانومی حتما بهم سر بزن
آپ کردم منتظر حضورتم...

کجای کاری دخمل
اومدم بابا

مسافر دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://pelake8.persianblog.ir/

این حرفا چیه دختر
ان شالله که زنده باشی و یه زندگی خوب داشته باشی

ای بابا
شاه میبخشه و شاه قلی نمیبخشه؟!!

شهرزاد دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ http://manodoahayam.blogfa.com

اگه اون کسی که قسمتته بیاد هم خودت راضی میشی و هم خانواده .
اما در مورد مردن اگه خدا بخواد منو ببره منم راضیم و اگه نخواد ببره باز هم راضیم فقط از خدا میخوام برآیند کارها ی خوب وبدم به سمت خوبی های میل کنه تو زمان مردن . هیچ اصراری برای زودتر مردن و دیر تر مردن به خدا نمیکنم هر وقت بهترین موقع بود خودش منو میبره تو رو هم همینطور هر وقت موقعش بشه میبره هیچ کس تو این دنیا که زندگی ابدی نداشته پس این دعا رو ول کن بخوای نخوای یه روز میمیری
برای چیزای مهم تر دعا کن

وای خدا
جون مادراتون نمیخواد به من امید بدیم
من همینطور با خیال اون دنیا زندگی میکنم
خوش نیستم ولی همینه که هست
زندگی من همینه که هست

یک زن متاهل دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ

سلام
پشت کردن به دنیا هم خوب نیست
تا زمانی که زنده ای ، قدر موقعیت هات رو بدون.
انشالله که جبران سختی های گذشته ات هم توی این دنیا هم در دنیای بعدی بشه.

ولم کن عزیزم
من فقط دنبال اون دنیام

مهسای تنها دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ب.ظ http://mahsaazizi37.blogfa.com/

تولدمه حتما تشریف بیارین

اومدم که...

یه ضعیفه دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ب.ظ

بله بله
من که دیگه از هیچی سر در نیارم

؟؟؟
خب خیلی وقته نیومدی!!

باشماق دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ب.ظ http://bashmagh.blogsky.com

امام صادق فرموده هیچ وقت درخواست مرگ نکنید
اگر آدم خوبی هستید بگذارید مردم از خوب بودنتون استفاده کنن
اگر آدم بدی هم هستید فرصتی است که توبه کنید
خوشحالم که خودتو بدست سرنوشت سپردی بی خیال بشی
خودش درست می شه

به این قشنگی هام که شما میگین نیس

یه ضعیفه سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ

منظورم از حرفای تو نازنین نبود که ..
منظورم از حکمت خدا بود :)

اوکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد