من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

خیس بارون

امروز زیر بارون موش آب کشیده شدم ولی خیلییییییی حال کردم
دلم نمیخواست برم خونه و میخواستم زیر بارون خیس تر شم و رهای رها باشم 

زیر شر شر بارون پرسه بزنم 

عاشق عاشق 

عاشق ترین آدم هایی اونایی ان که این عشق رو روی دوشش میکشن.
این آهنگ سیاوشم افتاده بود دهنم:
بارون رو دوست داشتی یه روز
بدون چتر و سر پناه 

..... 

ادامه شعره رو هر کی یادشه لطف کنه بگه چون خودم رو کشتم و یادم نیومد. 

نمیخواد مهندس شکسته بال باز خودش جواب رو پیدا کرد. میذارم تو ادامه مظلب

ادامه مطلب ...

مرگ

اول بگم که طبق درخواست دوستان برای توضیح بیماری ام بگم که مریضی من اینه که سرفه های  شدید میکنم طوری که آخرش مری ام میاد تو دهنم و حالت استفراغ. و گاهی برای ۳۰-۲۰ ثانیه اصلا هیچ تنفسی ندارم. کاملا نفسم بند میاد. مثل امروز سر کار. همشون ترسیدن و اومدن طرفم ولی من سریع رفت بیرون تا همونجا راحت بمیرم ولی نمیمیرمم که 

اه 

خلاصه اینقده حس باحالیه کاملا هیچ نفسی نداری نمیدونی میمونی یا نمیمونی. 

ازت خواهش دارم. یه خواهش جدی و دوس دارم قبلش درک کنین که گاهی برخی آدم مرگ براشون بهتر و دلپذیر تر از زندگی درست مثل حال الان من. واقعا مرگ برام شیرینه و مشتاقانه منتظرشم. پس با هم جمع بشید و از ته دلتون ۴۰ بار برای مرگ زود زود تر من دعا کنین. 

مرسی از همتون. بوس بوس 

دوم اینکه یه مدت میخوام ننویسم. امروز خیلی باز دلم شکست و باز به این امید بودم که اون دنیا خدا جواب دلم رو میده .البته اگر این بارم زیر قولش نزنه. 

حرفام یادم رفت....

خوبم

شب و روزی که میخواستم برمُ با اهل خانه دعوایمان شد. و منم لج کردم و نرفتم. هی من متانت میکنم. اینا هی میرن رو اعصاب آدم پیاده روی. 

ما که میخوای بمیرمُ نریم دکتر زود تر میمیریم و راحت میشیم . انشالله هر چه زودتر 

بخدا دلم راضیه زودتر راحت شم. ولی حتی خدا نمیذاره بمیریم. 

میام ازین به بعد ج هاتون رو هم میدم منتها دیگه راحت حرفای دلم رو نمینویسم. بخاطر اون خانوم مزخرفی که حریم شخصی من رو له کرد 

مهم نیس. میدونین چرا؟!! اول بگم  که اون خانوم خواهرمه دوم اینکه چون یه بار اومدم باهاش بحرفم و اون آنچنان خودش رو زد به کوچه علی چپ  که من قسم خوردم دهنم رو عمرا باز کنم. همین 

دعا کنین من زودتر ازین دنیا راحت شم

...

اول اینکه شاید bye 4 ever 

دوم اینکه خانومی که من رو میشناسی امروز بهم اس دادی و تیکه انداختی، من حالم خوب نیس 

نمیدونم چی بهت بگم. خودت بفهم......... 

در ضمن بدون شکسته بالت رفتُ مرد.......

تحقق آرزوی مرگ

یه جورایی خوشحالم و یه جورایی دلم گرفته. 

فردا یا پس فردا باید بستری شم. چند تا دکتر عوض کردم. پیش فوق تخصص و بهترین تهران رفتم. اما نمیدونن همشون من چه ام شده. نفسم بالا نمیاد. خوشحالم بلاخره دارم راحت میشم و میرم تا جوابم رو از خدا و امام رضا بگیرمممم. آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ جان 

آخه به چی این دنیا دلخوش باشم که از رفتنم ناراحت باشم؟!! 

خلاصه مهم نیس ولی گاهی خل میشم و به این فکر میکنم من که ............ 

ولش کن 

رهایی رو عشق است. سبک بال معلق زمین و آسمان 

حلالم کنین 

امشب در سر شوری دارم 

امشب در دل نوری دارم

نتیجه تفکراتم

چند وقت سرم شلوغه. بعدا میام مفصل میحرفم. 

فعلا بگم که به این نتیجه رسیدم که زندگی من دو حالت بیشتر نداره: 

  1. یا تنهایی قسمتم و مشکل حل نخواهد شد و الکی فکر نجات نکنم . خدا خواسته تا آخر عمر هیچ گونه مردی نداشته باشم 
  2. یا قراره تو شرایط خاصی و جای خاصیُ خودم با طرف آشنا شم که فعلا اون شرایط رو ندارم. مثلا توی دانشگاه که فعلا درس نمیخونم.  

ولی همون حالت اوله. چون اگه حالت دوم بود خب خدا یه کار دیگه میکرد مگه فقط یه راه وجود داره؟!! نداره دیگه. پس اسکول شدیمُ رفت. همون حالت اول اوکی شد. بعدا میام میگم چرا حالت اول رو میگم. مفصل. تا بعد

توهم

این آپم یه آپ بی مورده فقط برای اینکه دارم دپ میشم مینویسم 

بذارین توهم مسخره بزنم 

دلم ۶تا بچه از آخامون میخواد. آخامون ازین آخا شیمک گنده های سیبیلو و به قول دوستام شوهر ....(اسمم) باید ازین مردا باشه که با کمربند بزنتش 

از بس از خصوصیات و مردونگی مردای قدیمی گفته بودم میگفتن تو باید شوورت اینطوری باشه که وقتی میگی سلام 

بهت بگه هی ضعیفه برو شام بیار و وقتی هم دیر شد شامش با کمربند سیاه و کبودت کنه 

چه دوستایی دارم بی هدبااااا 

پست زیری رو هم بخونین

مشهد

سلام امروز بهترم. یه خبر دارم. چند وقتی بود میخواستم برم امام رضا و نمیشد و انگاری اصلا حتی نمیخواستن برم پیششون و حرفامو بزنم. ولی چند وقت پیش اتفاقی ثبت نام کردم و قرار شد هفته بعد برم اما باز از طرف کارم مشکل پیش اومد و داشت کنسل میشد که امروز گفتن فردا و پس فردا (پنجشنبه و جمعه) برم سر کار و به جاش مرخصی هفته بعدم جور میشه. کلی خوشحال شدم. درسته زور داره رفتن این دو روز ولی به جاش از ۳شنبه مسافرتم 

برم مشهد میرم با امام رضا دعوا که چرا من و حرفامو نمیبینین. نه تو و نه خدا و نه بقیه تون

اسباب کشی

توضیحات قبل نوشته ام: کلا آدم آرومیم. خدایی خدایی وقتی کاری میکنم فقط فقط واسه اون دلمه و دلم میخواد کاری کنم. نمیدونم چرا کلا همه اینقد از آدم تشکر میکنن. بابا من که کاری نمیکنم و هر کاری رو واسه دلم میکنم. کلا هر کی من رو میشناسه، نمیدونم چرا دوسم داره و دلش میخواد یه موقیتی بشه و کاری برام بکنه و باهام مهربونن. یکی از دلیلاش رو فک میکنم واسه اینه که دروغ نمیگم و صاف و ساده میحرفم و رک. برای همین برای دروغم ضایع نمیشم و باعث نمیشه کینه و بدبینی بوجود بیاد. گاهی هم به این فکر میکنم خدا بهم حال داده و محبتم تو دل اطرافیانم افتاده

حالا خود درد و دلم: چند روز پیش اسباب کشی خواهرم بود و دست تنها بودن و من رفتم کمکشون. کلی حمالی کردم دیگه خلاصه. یادمه برای بدنیا اومدن بچه شون هم کلی واسشون کار کرده بودم و تنهاشون نذاشتم. طوری که شوهرش چند بار به شوخی و جدی گفت: حق مادری به گردنش دارم. خلاصه اونا هی تشکر میکردن و میگفتن ایشالا عروسیت جبران کنیم و جهازت رو بچینیم و...

آقا ما رو میگی، کلی بغض تو گلوم میومدو روز آخر به هوای دراز کشیدن رفتم توی یه اتاق و زدم زیر گریه. که آخه چرا و چقد دلم میخواس برای خونه خودم کار میکردم و چقد موقعیت های متاهلا رو دوس دارم و اینکه اونا میگن عروسی ات در حالی که خبری نیس و نیس و نیس. آخ که چقد دلم میخواس نی نی داشتم. چقد دلم میخواس حتی بی نیاز از کمک کسی همه بار کشی و کارهای اسباب کشی خونه خودم رو میکردم و تک و تنها ولی با عششششششششششششششششق

آخ که چقد بعضی سختی ها مزه داره فقط به شرطی که یه یار داشته باشی یا فقط دلت به داشتنش خوش باشه حتی اگه زمانهای سخت زندگی کنارت نباشه

پیرمردای دوست داشتنی

من شدیدا عاشق پیر مردام. هر وقت از کنارشون رد میشم کلی بهشون زل میزنم و تو دلم غش و ضعف میکنم براشون. خب دلیل بزرگش هم شاید اینه که نه بابا داشتم و نه پدربزرگ. جدیدا هم عاشق آبدارچی گراممون شدم. خیلی خوش برخورد و خندون و مهربون مهربون و کلی دوسش دارم. امروزم داشتم با عجله تو خیابون داشتم راه میرفتم که دیدم یه پیرمرد فرتوط داره راه میره کلی قند تو دلم آب شد و تو دلم براش قربون صدقه رفتم و وقتی از کنارش چند قدم برم جلو صدام کرد و گفت: خانوم خانوم. برگشتم و گفت: سلام صبحتون بخیر خوبی موفق باشی و خداحافظ.... 

کلی خوشحال شدم که باهاش حرفیدم و کلی هم تعجب ازین که چی شد من رو صدا کرد و حرفید 

حرفای دیگم تو ادامه مطلب دارم خواستین بیاین

ادامه مطلب ...

تحول

دوستای خوبم خیلی اعصابم خورده. کمکم کنین. خیلی آدم مزخرفی شدم و نمیگم بیشتر که چقد معتاد شدم به .... 

ولی میخوام توبه کنم. میخوام خوب شم. وای خدا کمکم کن. 

تو رو خدا شمام کمکم کنین.  

خدایا من تمام سعی ام رو میکنم و تو هم کمکم کن و زودتر هم یه راه حل بذار جلوم تا گناه نکنم. 

خدایا جون هر کی دوس داری........

آغاز کار

سلام این چند وقته حالم قابل تحمل تر بود و سرم رو به پروژم گرم کرده بودم و حالام که داره تموم میشه. دعوا یا تشویقم کنین که بشینم و کارای شرکت خودم رو درس کنم و چند تا پروژه برای نمونه کار بزنم تا هم سرم گرم شه و هم کارام جفت و جور شه!!!!!!!!

مسافرت

به زور رفتم شمال. ولی چی بگم که همیشه دلم خسته و گرفته است. البته زیادم بد نبود. آخرین روز کلی کلافه و با گریه از خواب پا شدم. همه خواب بودن و تنها رفتم لب دریا.نگاهش کردم. تازه آفتاب داشت میزد. کلی گریه کردم و از خدا به خودش شکایت کردم که این زندگی کی تمام خواهد شد؟!!!!!!! 

کی؟؟!!!!!!!!!

کار بد

امروز رفتم تو نت چرخیدیم 

دیدم همه داره سکس میکنن ای خدااااااااااااا 

من رو نجات بده من که بچه مثبتم کمکم کن بد نشم

دلم گرفته

دلم گرفته.............

امید

دوستای خودم ازتون یه خواهش دارم 

بهم کمک کنید. نیاز به کمک و امیدهای شما دارم. نوشته هام رو خوندین و از روحیاتم خبر دارید 

بدترین دوره زمانی یه آدم همین سنه. به بلوغ همه جوره رسیده باشی اما هنوز مجرد باشی 

خیلی بده. یه اضطراب و تشویش خاص. یه حس کمبود و.......... 

ازتون کمک میخوام. بهم امید بدین. امید بدید تا تحمل این وضع برام راحت تر شه 

گوشی

امروز گوشی ام زنگ زد. 

اگه گفتین کی بود؟! اشتباه گرفته بود

اصرار

امروز که اومدم نت سجاد م آن بود (دوست پسر جانم) و باهام حرفید 

و اصرار میکرد که بیا و مال من باش و دوستت دارم و.... 

منم که کمبود محبت شدید دارم و اینقد احساساتی 

دست و دلم لرزید ولی باز گفتم ولم کن و.... 

ای خدااااااااااااااااااااااا

دودلی

دیشب دوست پسرم (BF) گرام یادی ازم کرد و گفت: هنوز دوستم نداری جوجو؟! 

خیلی دلم میخواست پیشش باشم و بهش بگم چرا، خیلی دوستت دارم 

اما فقط یه اس ساده جوابش رو دادم 

خیلی از تنهایی پرم و بهش نیاز دارم

تموم شدن یه دوستی

دوستان امروز با bf تموم کردم 

یه جور عذاب وجدان 

یه جور نگرانی 

میترسیدم 

دلم میخواست دستام تو دستای همسرم باشه که نیست 

نمیخوام دستای هیچ مردی جز اون رو بگیرم 

برای همین تمومش کردم 

خیلی سخت بود 

دلم گرفته 

اما چی میشه کرد ؟! 

نمیدونین چقد سخته دل کندن از کسی که بهش نیاز داری ولی عقلت بگه، دوستی فایده نداره 

سخته تنها باشی 

و خیلی سخت تر اینکه خودت تو شرایط مهیا باشی ولی خودت رو ازون چیزی که بهش نیاز داری، بکشی بیرون 

کلا خیلییییییییییییی سخته  

تنهام