من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

من و دلتنگی های دلم

دختری تنها که اینجا خیلی راحت و ناشناس حرفای توی دلش رو میزنه توی این زمونه که دخترا رو زنده بگور میکنن و این قضیه رو نمیپذیرند

عاشختم...

عاشختم هوا.....

(هوای برفی و مه گرفته)

دل بی تاب من

دلم گرفته اندازه خر
قلبم داره پاره میشه
خسته وناتوانم
احساس ضعف میکنم
خسته ی خسته
اشک دارم به اندازه یه دنیا
نمیدونم چرا دریای اشک من ته نمیکشه
خیلی عجیبه خیلی
یه احساس بد
خدایا تو هستی؟؟!!!!
کجایی؟؟!!!!
چرا توی قلب من نیستی؟؟!!!! 

نعره های بی امونم گوش آسمونم رو کر کرد 

باشه خدا یادت باشه هااااااا 

یادت باشه چقد تنهام گذاشتی و جوابم رو ندادی 

من فقط ازت آرامش خواستم بی معرفت

صحنه به یاد ماندنی من در مشهد

اومدم اون حرفایی که قرار بود بزنم رو وقت نداشتم حالا بگم  

عصر نزدیک غروب و اذان بود. نشسته بودم تو صحن انقلاب (ایوون طلا). نم نم بارون میزد. هوا ابری و نیمه روشن. چراغهای صحن رو روشن کردند. همینطور داشتم و اشک میریختم و حرفامو به امام رضا میزدم که چقد اذیت میشم و شدم. خیلی دلم گرفته بود. همینطور صدای قرآن قبل از اذان میومد. ناگهان که نگاهم تو صحن میچرخید و اشک میریختم و دپسرده بودم یه زوج جوون رو دیدم که نزدیکم بودن و پسره دستش رو انداخته بود دور کمر دختره و داشتن با هم از یه کتاب دعا میخوندن. دیوونه شدم و گفتم ببین امام رضا؟!! در همین حال  روبروی ایوون طلا  هوای نیمه تاریک چراغهای نیمه روشن صحن دل گرفته و صدای بلند اذان موذن زاده

بی اختیار به احترام اذان بلند شدم و اشکام تند تر ریختن و دیونه شدم و به امام رضا گفتم ببین اینا رو!!!! من آدم نیستم؟؟!!! من محبت نمیخوام؟؟!!! اونم منی که کل عمرم تا حالا از هر محبت و حمایت مردونه محروم بود!!! یکی بهم گفته بود تخصص امام رضا ازدواجه و خیلی با شفاعتت از تنهایی درومدن و من.....  

سال تحویل سال ۸۹ پیشت بودم و کلی التماست کردم و درد دل اما....... 

نمیدونم چرا همتون من رو رها کردین 

خدا و اماما و تمام کسایی که ازشون خواستم 

چرا من رو رها کردین 

الان چندین ساله دارم میسوزم و از همتون نجاتم رو میخوام ولی من رو نمیبینین 

و ۳سال انواع دعا و ... رو انجام دادم ولی.... 

اشکام بند نمیومد و اذان قشنگ هم بیشتر دیونم میکرد 

یا امام رضا تو شفاعت یه آهو رو کردی ولی من .... 

یعنی از یه حیوون بی ارزش ترم؟؟!!!! 

واقعا چرا؟؟!!!! 

مگه من چیکار کردم؟؟!!! 

تقاص کدوم اشتباه نکردم رو دارم پس میدم؟؟!!! 

تقاص اینکه خدا بابام رو گرفت و بهم هیچ مرد محرمی نداد؟؟!!! 

تقاص اینکه خدا نخواست عمو و برادر و پدربزرگ رو داشته باشم؟؟!!! 

چرا تنهام میذارین؟؟!!! 

چرا تنها امیدم رو نا امید میکنین و کردین؟؟؟!!! 

و............ 

آخرش هم گفتم باشه 

اگه موجود مذکر اصلا تو سرنوشت من به هیچ عنوانی قرار نیس باشه 

باشه 

ولی جواب دل من رو تو اون دنیا باید بدین 

من جواب دلم و سوختن و آخ و نالش و نادیده گرفتن حسی رو که خودتون آفریدین رو باید بدین 

مخصوص خودت و خدا 

من نمیبخشمتون چون ازتون معجزه نخواستم  

کار شاق نخواستم 

فقط گفتم من تو زندگی زیادی سختی کشیدم و حالا دلم دیگه طاقت نداره و ازتون کمک خواستم و بهم ندادین و پسم زدین و سوزوندیم 

منم این چند سال عمر رو تحمل میکنم با سوزش قلبم اما 

و اما  

اما 

اون دنیا منتظرم ببینم چطوری جواب دلم رو میدین

ناراحتم

همینطوری دلم گرفته 

میدونین چیه؟؟!!! همونطور که خواب خواب میارهُ  پول پول میارهُ بی مردی هم بی مردی میاره 

شکسته بال احمق بفهمُ تو محرومی  

مرد نداشتیُ نداریُ نخواهی داشت

(۱)

دیگه تو مخیله ام نمی گنجه یه روز از تنهایی در بیام. بهم ثابت شده، تنهایی سهم من از زندگیه. درسته به این نتیجه رسیدم ولی خب دلم که نمیفهمه و خره و همش می گیره. ولش کن بذار بسوزه و بگیره و میدونم اون دنیا خدا و اونایی که ازشون خواستم و سپرده بودم دستشون، باید جواب دل من رو بدن. بله درسته که ما هم باید جواب کارها و اشتباهاتمون رو بدم ولی اونام باید جواب بدن. من قدر داشته هام رو دونستم و ازشون استفاده کردم. خدایی خدایی میدونم جز اون نگاه ام و تفکرات و چت هام، دیگه گناهی نکردم که اینام همش از تنهایی بی نهایتمه. از خدا خواستم و چند روز پیشم امام رضا بهش گفتم باید بهم جواب بدن.

دل من دست بردار، دیگه بسته انتظار

دیگه هی اسمش رو تو به یاد من نیار

 هنوز حرفامو کامل نزدم

پست پایینی رو هم بخونین

دلواپسی

آهنگ وبم حرف من به خداس 

این همه پیغوم و پسغوم میفرستم که بدونه داره دلواپسی دنیام رو به آتیش میکشونه 

کاش خدایا حرفم رو میفهمیدی 

های به گوشش برسونید که داره دیر میشه برگرد 

ادامه مطلب ...

مهرگان

بی هوا.... بدون مقصد...سمت طوفان تو میرم............ 

پوچ و سر در گم به یه جا خیره میشم و تو فکرم هیچی نیس 

امروز روز مهرگان بود. مثله ولنتاین و هزار روز دیگه مثل همینا  

وقتی تو تنهایی چه فرقی میکنه بدبخت 

وقتی یکی نیس برگرده بگه های شتر تو اصلا وجود داری یا نه؟!!!!!! 

مردی یا زنده ای؟!!!!!!!!! 

اوج بدبختی یعنی همین

به درک

این داغ و آتیشی بودن من. عشق و محبت. احساس سرشار. بلد بودن زندگی با همراه و زندگی چرخوندن مشترک. همشون نعمتای خیلیییییییییی بزرگ خداس 

گاهی به خدا میگم اصلا به درک که نعمتات داره حروم میشه 

من که کلی التماست کردم با زبون عاجزانه و خواهشانه که تو یه ذره بهم بده و من بهت ثابت کنم قدر میدونم 

تو بده تا ببینی چطوری شکر داشتنش رو میکنم 

تو بده تا من تمام این نعمتات رو بی منت و با تمام وجود به پای یکی از بنده هات بریزم 

تو بده و خجالت زدم کن 

تو بده و من رو به آرامش برسون تا از همون احساس بد تنهایی و نیازی که خودت تو وجود آدما گذاشتی و خیلی بده رها بشم 

ولی نداد 

و حالا میگم به دررررررررررررررررررررررررررک 

 تو اون قدر برای من ظالم بودی و بد جنس که حتی نذاشتی امتحان کنم 

حتی یه کوچولو 

اصلا به درک. وقتی خودت میخوای حروم شه. خب حروم شه   

به درررررررک

آهنگ وبم و یه خاطره تلخ

امروز با شنیدن این آهنگ یاد یکی افتادم و حالا میخوام تقدیمش کنم به اونی که نمیدونه تقدیمش کردم و حرفای دلمه. 

حدود 4سال پیش بود. خیلی صادقانه و پاک دوسش داشتم. و بر خلاف مخالفت های من و دوری من ازش ولی بدجور منم رو به خودش وابسته و عادت داد و خیلی ساده رفت و چند ماه بعد خبر عروسیش رو شنیدم. نمیدونم چرا با اینکه هنوز هر ازگاهی ازم معذرت خواهی میکنه بابت کارش و بازی با احساسم ولی از همون اول بخشیدمش و همیشه دعا میکردم خدا کنه برای زنش خوب باشه و براش چیزی کم نذاره


آهنگ وبلاگم با IE نمیخونه با فایرفاکس حتما میخونه

بر باد رفته

امروز خیلی پوچ و خسته تو ماشین نشسته بودم. داشتم به این فکر میکردم که مدت هاس دلم رو دو دستی و با آه و ناله و التماس گرفتم دستم و جلو خدا گرفتمش تا مشکلش رو حل کنه و دریغ از یک نیم نگاه خدا 

نمیدونم دیگه 

آخ که چقد دلم بی تابه و مرهم میخواد و داره میسوزه و خدا هم نمیکنه یه مرهم بذاره تا دردم کم شه 

ای خدا دلگیرم ازت 

آی زندگی سیرم ازت

دلم آشوبه

خدااااااااااااا 

خدا چرا ؟!!!! 

خدا نمیخوای معنی زندگی و ارامش رو بچشم؟!! 

خدایا چقد باید روز و شب و هر ثانیه بهت التماس کنم که کمکم کنی؟! 

خداااااااااااا خب منم یه مرد میخوام دیگه!!!!!! 

خدا تو که میدونی من توقعی ندارم فقط حضورش رو میخوام 

خسته شدم 

خسته  

خوش بحالتون که معنی زندگی رو میفهمین

با لحن لوس

این پست رو با لحن لوس و مثه حرفای یه دخمل ۵-۶ساله ساده و ملتماسانه و مظلومانه بخونین‌ (مثه مواردی که دختر بچه ها برا مامانشون خودشون رو لوس میکنن) : 

پاییزه 

دلم میخواد با خدا بحرف ولی میدونه خدا صداش رو نمیشنوه و اگه بشنوه براش مهم نیس و نشنیده میگیرتش 

پس الکی و توهمی با خدا میحرفم : 

خدایا پاییزه هوا دل گیر و بارونی و دونفره 

خدا باز یه پاییز دیگه اومد و شکسته بالت باز تنهاس و تو حسرتش 

خدااااااااااااا نمیخوای یکی رو بهم بدی تا آروم بشم و ازین حالت بی تاب در بیام؟!! 

چرا نمیخوای؟! 

خدا نمیخوای یه مرد بهم بدی تا دیگه گناه نکنم؟! خداااا تو که میدونی دوس ندارم گناه کنم 

هم به خاطر تو و هم بخاطر خودم و خودش 

اما راه دیگه ای برام نذاشتی 

خدااااااا 

نمیخوای بهم یه محرم بدی تا به این فک نکنم که تنها مرد محرمم پسر خواهر ۱سال و نیممه و روز مرد رو بهش تبریک بگم؟!! 

خدا این رو در گوشی بهت میگم 

خدا دیروز ساعت ۹شب بود و تاریک چون مرد نداشتیم مجبور بودم من تنها اون موقع شب برم بیرون و خرید  

به خواهرم گفتم من اینم میبرم و یه مرد باهام باشه 

اون لحظه با خنده گفتم ولی.......... 

چقد خدا من بدبختم که دلخوشیم یه جوجو هستش

ماه عسل

امروز اون عروس خانوم که چند وقت پیش عروسیش بود، از ماه عسل برگشت.

وای که چقد باز حرصم گرفت.

یک کلام

تنهام....... 

سکوت و تنهایی و تاریکی 

کاش داشتمت. کاش بودی و برات همه کار میکردم. کاش بودی............ 

وای که چقد میتونستم دوستت داشته باشم 

عکسها و شرح دل منم رو تو ادامه مطلب ببینین

ادامه مطلب ...

گریان به سوی تو

خدایا میبینی دخملت حالش بده 

میبینی همش میپره بخلت تا چشمام اونی که دلش میخواد رو نبینه 

میدونی برای چی؟؟!!! 

برای اینکه تو بهش ندادی و پناهش نبودی 

خدایاااا دخملت هی میپره بخلت و گریه میکنه و تو نمیبینیش 

اشکال نداره وقتی تو من رو نداری چی بگم دیگه 

منم عادت کردم به ندیدنت و یه جورایی دارم ازت جدا میشم و دیگه نمیام سمتت ولی هنوزم این دختر کبریت فروش امروزی نمیتونه قبول کنه اونا که تو گفتی نکنین رو بکنه 

خدایا چرا نیستی؟؟!! چرا؟؟؟؟ 

من چه گناهی کردم که به خواست تو بدنیا اومدم و حالا باید ولم کنی؟؟؟ 

این عدالته؟؟!!!!!!!

خدایا دوستت ندارم اصلاااااااااا

چیکار کنم؟؟؟

این چند روزه که بفکر بودن باهاش بودم کلی آروم شده بودم. یعنی حتی با فکر داشتن یه مرد هم چقد تاثیر داره!!!!!!!!!!!۱ 

ای خدا چیکار کنم؟!! 

میترسم معتاد رابطه باهاش بشم 

میترسم...... 

ای خدا تو من رو به کجاها رسوندی؟!! 

خدایا میبینی چقد راحت به بقیه قبل از رسیدن به این حال داغون بهشون رسیدی و من رو هنوز نمیخوای در یابی 

خدایا چی بگم؟!! 

خدایا آخه چرا؟؟!!! 

خدایا با من چیکار میخوای بکنی؟؟!!!! 

ابهام زدایی

این پست صرفا برای شفاف سازی خواننده های وبلاگ 

متاسفانه وبلاگ من دو دسته خواننده داره که جفتشون دچار سوئ تفاهم شدن 

یه دسته (...) هایی هستن که فکر کردن من اینجا وبلاگ سکس راه انداختم و هر چی از دهنشون در میاد میگن 

دسته دوم متاهلایی هستن که فک کردن من فقط درد بهم گرفته و میگم ازدواج..... 

نه خیر گل های من 

من توی این مدت عذابی که کشیدم توی این ۲۴سال کل بدبختی های دنیا رو کشیدم و بیشتریشون هم این حس تنهایی ام هست. همشون رو تحمل کردم جز این تنهاییُ همیشه خدا پشتم بودم و میگفتم اگه من هیچی ندارم جاش خدا رو دارم و قربونش برم از ۱۰۰۰تا بابا بهتره که ندارم تا رسید به جایی که همه عقده های کمبود محبتم رو هم جمع شد دانشجو شهرستان شدم و تمام مراحل زندگی مجبور بودم خیلیییییی محکم تر از حد معمول وایستم جلو مشکلات و نداشته هام چون هیچ حمایت کننده ای نداشتم. وایستادم تا یه جا که میل ... زد بالا. کمبود محبتم زد بالا. یه چیزی میخوام بگم از عجز و ناله و التماسم به خدا ولی اینقد عمیقه که با جمله نمیشه بیانش کرد. خلاصه همه جوره در گوش خدا خوند که خدایا من جز تو کسی رو ندارم هاااااا 

نذار به گناه بیفتم 

نذار جلوت بد قول بشم 

نذار به خودم صدمه بزنم 

نذار و کمکم کن 

بهش گفتم من توی این لجنی که هستم ۲-۳ قدم میام جلو و تو هم فقط فقط برام یه کاری کن 

کاری که فقط از دست خودت بر میاد 

بقیه اش رو دوباره خودم میگیرم دستم. بهت قول میدم 

میدونم زندگی متاهلی ۱۰۰۰جور مشکل داره که تو مجردی اصلا به ذهنت نرسیده 

۱۰۰۰جور بالا و پایین داره که باید کفش آهنی پات کنی و بری جلو 

اما من یه چیزی تو دلم بود که میدونستم میتونم 

وقت من بی هیچ پشت و پناهیی و با وجود همه مشکلات یه دختر سالم مونده بودم و کلی انرژی مقابله با زندگی جدید رو داشتم میدونستم میتونم از پسش بر میام  

اونقد عشق و محبت تو دلم قلمبه شده بود که میخواستم فقط بریزم به پای یکی 

پای یه مرد 

میخواستم واسش بهشت بسازم در عوض کمکی که خدا بهم کرده و یه مرد جلو پام گذاشته 

میدونستم همه مردا هم بدی هایی دارن همونطور که زنا دارن  

و وقتی با هم باشن و بدی هاشون رو میتونن بهتر درس کنن 

توقع مرد خاصی رو نداشته بودم که با اسب سفید از آسمون برام افتاده باشه 

یه مرد مثه همه مردا 

خوبی و بدی هایی داره که شاید تحمل اون تفاوت هاش اولش برام سخت باشه ولی میدونستم با عشقی که تو دلم ساختم میتونم با همه اینا کنار بیام و تا جایی که میشه بشیم بهترین (من و مرد من)  

میدونستم زندگی فقط عشق بازی نیس 

زندگی همونیه که من قبلا ازش خیلی چیزا چشیده بودم ولی من چیزی تو اون دوران کم داشتم که ایشالا خدا واسه هیچ کس نخواد 

من محبت کم داشتم

اگه خواستین بیام ادامه مطلب این پایین

ادامه مطلب ...

خوره فکر من

همش فکر میکنم چرا هیچ کس من رو دوس نداره؟!!!

من که به قول بیشتر مردم و خودم چیزی کم ندارم. نه قیافه نه ظاهر و هیکل و استیل نه اخلاق و مهربونی و صبر در برابر مشکلات (جز مشکل تنهایی و بی مردی ام) درک متقابل افراد و کمک کردن بهشون

و نه حتی سلیقه و به قول قدیمیا خونه داری

من که چون مردی رو نداشتم شدیدا به یکی نیاز دارم و هم نیاز جسمی ام رفته بالا و هم نیاز روحی ام

و متقابلا اونقد قدر  و درکی رو که من مردا رو میکنم اون مرفه های بی درد نمیکنن

چرا هیچ کی من رو دوس نداره وقتی خدا خودش من و نیازم رو آفریده و هزار جور قول داده برای این مورد ولی بهش عمل نمیکنه؟!!!

(یه سوال دارم: خدا هیچ مسئولیت و یا حقی نسبت به بنده اش و مخلوقش نداره؟؟؟ فقط خلقش کرده؟؟!!!)

چرا هیچ کس رو ندارم وقتی دخترای یخ و حتی بد یکی رو دارن؟!!!

چرا هیچ کس رو ندارم و هیچ کیییییییییییییییییییییییی دوسم نداره؟!!!

من که کاری نکردم!!!!!!!!

من فقط به خواست خدا اومدم این دنیا و خلاف حرفش هم عمل نکردم

شب عروسی مردم

دیشب عروسی یکی از نزدیکامون بودیم. از صبحش غم گرفته بودم. دختره همسن من بود و ۲سال بود عقد کرده بود. بردار و بابا هم داشت و مثه من بی مرد نبود. داشتم خفه میشدم ازین عدالت خدا که من اینطوری تنها و اون...... 

من اینطوری پر نیاز و اون...... 

کلی بغض کرده بودم. داغون بودم. بگذریم که تو عروسی همه بهم میگفتن چه خوشگل شدیُ چه عروسکی شدی ُ چه با این که آرایش خیلی کمی داری ولی چه ناز و ملیح شدی ....... 

و کلی تعریف کردن ازم و من حرص خوردم که اگه من همه اینا هستم که میگین پس چرا تنهام. پس چرا هیچ کی دوسم نداره. چرا و چرا..... 

خلاصه دیشب رو با بعض و اعصاب خوردی و شکنجه حضورم اونجاُ گذشت. 

امروز صبح مامانه عروس زنگیده از زن شدن دخترش میگه با اینکه مامان من زیاد واضح نمیحرفید ولی من چون خیلی شاخکهام تیزه کل موضوع رو فهمیدم. وااااااااااااااااااااااااای مردم و مردم 

رفتم تو یه اتاق و هی میزدم تو سر خودم. اشکام همینطور میومد و داغون بودم. بابا من با این همه........... 

ای خدا تو کجایی؟؟؟؟!!!!!! 

دارم میمرم. تو رو به خودت قسم بفهم. دیگه دارم به سکس و دوستی با پسرا راضی میشم 

خدایا بفهم دردم رو 

خداااااااااااا کجایی تو؟؟؟!!! 

نمیگی من حتی از لحاظ عاطفی چقد بهش نیاز دارم 

ای خدااااااااااااااااااااا

امروز

امروز تو مترو نشستم کف قطار و پوچ پوچ بودم و تو دلم به خدا میگفتمُ ای خدا تو با من چیکار میخوای بکنی؟!! 

خدایا تو تنها امیدم بودی و تنهام گذاشتی و بی امید شدم 

خدا بهم ثابت کن هنوز من رو بنده ات میدونی 

خدایا اعتماد و ایمان بهم از دست رفته از بس نبودی 

خدایا خودت رو بهم نشون بده و ثابت کن دارم اشتباه میکنم و منم متوجه اشتباهم بشم

و................. 

(همش تو دلم میگفتم کاش در پشت سرم باز بشه و بیفتم روی ریل ها و بمیرم ازین زندگی راحت شم)

ای کاش ها...

کاش بودی سرم رو میذاشتم رو شونت . نمیدونم بودن با تو چه طعمی میده!!! 

گریه خواهم کرد تا خالی شدن یا آروم شدن در حد فراموش کردن دلتنگی ها 

کاش بودی که باز ماه رمضون تموم شد و بساط بد شدنم فراهم نشه 

کاش بودی و بهت میگفتم چقد دوستت دارم 

کاش بودی و باز نا امید نمیشدم از خدا و دعاهام 

کاش بودی و کاش بودی

دلم گرفته

امروز دلم خیلی گرفته بود. هوا هم که اینطوری بارونی میشه و دو نفره....... 

منم هم که کسی رو ندارم  

هیچ کس رو ندارم واسمون بشه انگیزه که واسه کنکور درس بخونم یا وقتی جوابش اومد و دپ بودمُ بیاد آدم رو دلداری بده 

هیچ کس رو ندارم وقتی حس و حال ندارمُ بیاد باهام بحرفه تا دلم باز شه و بگه بیا بریم بگردیم و دلت باز شه